به گزارش سفیر شوشتر ، مقاله اصغر درویش زاده با عنوان “اسلام گراهای افراطی پیاده نظام غرب”
چرا اسد سقوط نکرد ؟
آیاغرب و اسرائیل نخواستند ؟
آیا ارتش سوریه و بخش عمده مردم به اسد وفادار ماندند ؟
آیا حمایت ایران ، حزب الله لبنان ، روسیه و چین نگذاشت اسد سقوط کند ؟
همه این پرسش ها به هزاران برگ پاسخ نیاز دارد .
اما غرب به خوبی واقف بود که وجود اسد بهتر از هر شخص یا گروه و دسته دیگر در سوریه است فقط بدنبال خلع سلاح سوریه مخصوصا سلاح حای شیمیایی و تخریب ساخت و ساز زیر بنایی این کشور بود. و از سوی دیگر مهار روند رو به رشد تاسیسات هسته ای ایران ، چونکه هر دو موضوع ربط پیدا می کنند به موضوع امنیت اسرائیل . چرا که هر چه ایران و سوریه دشمنان درجه یک اسرائیل قدرتمند تر می شدند کفه ترازو به نفع آنها و به ضرر غرب ، اسرائیل و کشورهای عربی مخالف ایران در خاورمیانه سنگین تر می شد . بدین خاطر وجود سوریه ضعیف به رهبری اسد بهتر از هر شخص و یا گروه ناشناخته دیگر است غرب بخوبی می داند که شکل گیری حکومت اسلامی تندرو در مرز اسرائیل بازی با آتش است که خود افروخته است لذا تز از بین بردن هر دو طرف یعنی نیروی نظامی سوریه ، تاسیسات زیر بنایی ، خلع سلاح شیمایی از یک سو و از بین بردن نیروهای مسلح شبه نظامی افراطی اسلامگرا از سوی دیگر در دستور کار شد و این بنفع غرب و مخصوصا اسرائیل است .
عربستان نیز با ثروت هنگفت خود وارد بازی غرب شد و با حمایتهای مالی ، تسلیحاتی و معنوی خود از شبه نظامیان افراطی خود را وارد معرکه سوریه کرد تا حداقل نقش خود را به اصطلاح در جلو گیری از شکل گیری هلال شیعی بروز دهد . اما زمانی متوجه بازی غرب شد که غرب از تز سوریه بدون اسد دست کشید و عربستان فهمید که آب در هاون کوبیده است .
غرب با توجه به رسیدن هدف خود یعنی تضعیف رژیم سوریه چه از نظر نظامی ، اقتصادی و زیر بنایی چه از نظر تخریب روحی روانی مردم سوریه ، آورگی ها و هزاران کشته سال ها دیگر قادر به جمع و جور کردن خود حتی در محدوده جغرافیایی خودش نیست تا چه برسد که بخواهد مخل امنیت دشمن اصلی خود اسرائیل باشد . برد دیگر غرب این است که نیروهای اسلام گرای افراطی که بعنوان پیاده نظام غرب در سوریه عمل کردند چه کشته شدند و چه به جان همدیگر افتاده اند باز هر چه بیشتر کشته شوند بنفع غرب است چون آنها را مخل امنیت خود می دانند و در سوریه آنها را بعنوان ابزار تخریب و کشتار استفاده کردند .
برخی معتقدند که غرب و ترکیه به دلیل اشتباهات محاسباتی از دخالت در تحولات سوریه به نوعی پشیمان شده اند . اما در پاسخ باید گفت : شاید ترکیه همانند عربستان بازیچه غرب در تحولات سوریه شد اما غرب آگاهانه تاکتیک عوض کرد ولی استراتژی خود یعنی سوریه تضعیف شده نیمه جان در کنار اسرائیل به رهبری اسد کماکان پا برجاست .
برخی خیال کرده اند غرب در باتلاق سوریه گیر کرده در صورتیکه اینگونه نیست غرب همانند افغانستان و عراق مستقیم وارد معرکه سوریه نشد حتی همانند مورد لیبی عمل نکرد ولی بیشترین بهره را از پیاده نظام جدید خود یعنی نیروهای اسلامگرای افراطی برد و هزینه جانی سرباز غربی نداشت بمب هزینه نکرد در مقابل سوریه را خلع سلاح شیمیایی کرد تا اطمینان خاطر اسرائیل را از یک همسایه خلع سلاح شده تضعیف شده جلب نماید . غرب با توجه به اطلاعاتی که از وضعیت سوریه داشتند می دانستند که ارتش بسیار وفادار به دولت اسد است و بجز بخش کوچکی از جمعیت اهل سنت ، حداکثر مردم از دولت اسد راضی هستند و مردم سوریه حاضر نیستند که رژیمی تندرو و افراطی را بجای رژیم اسد که حداقل سالها امنیت اجتماعی و اقتصادی را برای آنها به همراه داشته عوض کنند.
غرب به خوبی می دانست که نیروهای افراطی مخالف اسد و تروریستها به هیچ عنوان توان مقاومت در مقابل ارتش مجهز و ورزیده اسد را ندارند اما به جهت هر چه تخریب بیشتر سوریه شیوه جنگی موجود را به درون شهرها طراحی کردند کشتار بیشتر و تخریب تاسیسات زیر بنایی بیشتر ، هر چه سوریه از درون خالی باشد بیشتر بنفع اسرائیل است با این اوصاف غرب می دانست که افراطیون مسلح پیروز نخواهند شد اما هر چه بیشتر کشته شوند از خیل تروریستها کم می شود .
غرب می دانست اسد محبوب علویان تنها نیست بلکه اقلیتهای غیر مسلمان هم به او ایمان دارند حتی در رژیم اسد شرایط اقلیت کرد بهتر از کردهای ترکیه و عراق است و اکثریت اهل سنت هم وفادار به دروه آرامش و امنیت حکومت پدر و پسر هستند چرا که اگر رژیم پدر و پسر را حتی بدبینانه در گروه رژیمهای استبدادی قرار دهیم رژیم استبدادی در خدمت رفاه نسبی مردم بود نه مانند دیگر رژیم هامانند مصر ، لیبی ، عربستان و بحرین و…
مردم سوریه تا اندازه ای از دیدگاه ها و اصول شورشیان افراطی مطلع هستند و بهمین خاطر از اول آنها را همراهی نکردند و عمده جنگجویان افراطی خارج از سوریه وارد شده اند .
اگر حزب الله وارد بحران سوریه نمی شد مطمئنا افراطیون دامنه بحران را به لبنان هم می کشاندند و نقش عمده حزب الله علی رغم کمک مهم به اسد بود نقش تدافعی در مقابل ورود بحران به لبنان را داشت .
در مورد نقش ایران چنانکه ایران از رژیم اسد حمایت نمی کرد می بایست مورد ماخذه قرا می گرفت در اوج جنگ ایران و عراق سوریه حافظ اسد تنها کشور عربی حامی ایران بود و در کمک به ایران در طول دوران جنک نقش بارزی داشت دوم سوریه متحد ایران در مقابل اسرائیل است که هر روز طرح و نقشه حمله به تاسیسات اتمی ایران را مرور و مشق می کند و سوریه پایگاه مهم برای ایران است در مقابل دست اندازی اسرائیل پس حمایت های ایران از نظر انسانی به یک طرف از لحاظ منافع ملی منطقی و قابل قبول است . و امروزه تز دفاع لب مرز کنار گذاشته شده همچنانکه غرب آن را دفاع پیشدستانه ،حمله پیشدستانه یا پیشگیری قبل از اقدام و غیره می نامد.
روسیه و چین هم بعنوان قدرت های جهانی بدنبال کسب منافع خود هستند گاهی منافع خود را در همراهی با غرب می جویند مانند همکاری با غرب در افغانستان و عراق و گاهی درمقابل با غرب مانند موضوع سوریه و یا موضوع هسته ای ایران که معتقدند باید از راه دیپلماتیک حل و فصل شود.
ژنو ۱ و ژنو ۲ تماما بازی با شیوه های به اصطلاح حل بحران از طریق دیپلماسی بود در صورتیکه خود غرب می دانست این نشست ها اصلا نتیجه در بر نخواهد داشت منتها این رفت و آمدها و وساطت ها بخاطر نشان دادن نقش بشر دوستانه خود بود تا مبادا بر جهانیان روشن شود که این همه کشتار و نابودی سناریویی از پیش طراحی شده بود که خود غرب بخاطر :
۱ – تضمین امنیت اسرائل بوجود آورده بود .
۲ – کنترل بهار عربی را در دست داشته باشد تا مبادا از مسیر دلخواه خارج شود .
۳ – نیروهای اسلامگرای افراطی را از سراسر دنیا مخصوصا غرب جمع آوری و به کشتار گاه سوریه فرستاد.
۴- طرفداران اسلام گراهای افرطی و طرفدار القاعده تبعه کشور های غربی را شناسایی کردند که از بازگشت آنها در صورت زنده ماندن از معرکه جنگ جلو گیری کنند.
۵ – سوریه تا سالها درگیر باز سازی خود خواهد شد و دیگر نیم نگاهی هم به مناطق اشغالی جولان و اسرائیل نخواهد داشت.
۶ – تضعیف سوریه را تضعیف ایران و حزب الله لبنان هم می دانند .
۷ – دنبال طرح خاورمیانه جدید خود باشند و …
اصغر درویش زاده
کارشناس ارشد علوم سیاسی
۲ نظر
جالب یود
احسنت
استاد درود