Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36
10 رجب - میلاد مسعود امام محمد تقی(ع) شیفته‏ خوشگل‏ها نشد و در دام شیاطین نیفتاد - سفیر شوشتر

۱۰ رجب – میلاد مسعود امام محمد تقی(ع) شیفته‏ خوشگل‏ها نشد و در دام شیاطین نیفتاد


Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

روزی به مأمورین خود دستور داد تا امام جواد علیه‏السلام را احضار نمایند؛ و از طرفی دیگر نیز دویست کنیز زیبا را دستور داد تا خود را آرایش کردند و به دست هر یک ظرفی از جواهرات داد، که هنگام نشستن حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام در جایگاه مخصوص خود، بیایند و حضرت را متوجه خود سازند.

به گزارش سفیر شوشتر، محمد بن ریان – که یکی از علاقه‏مندان به ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام است – حکایت کند:

مأمون – خلیفه‏ی عباسی – در طی حکومت خویش، نیرنگ و حیله‏های بسیاری به کار گرفت تا شاید بتواند امام محمد تقی علیه‏السلام را در جامعه بد نام و تضعیف کند.

ولیکن او هرگز به هدف شوم خود دست نیافت، به این جهت نیرنگ و حیله‏ای دیگر در پیش گرفت.

روزی به مأمورین خود دستور داد تا امام جواد علیه‏السلام را احضار نمایند؛ و از طرفی دیگر نیز دویست کنیز زیبا را دستور داد تا خود را آرایش کردند و به دست هر یک ظرفی از جواهرات داد، که هنگام نشستن حضرت جوادالأئمه علیه‏السلام در جایگاه مخصوص خود، بیایند و حضرت را متوجه خود سازند.

وقتی مجلس مهیا شد و زن‏ها با آن شیوه و شکل خاص وارد شدند، حضرت کوچک‏ترین توجهی به آن‏ها نکرد.

چند روزی بعد از آن، مأمون شخصی به نام مخارق – که نوازنده   و خواننده و به عبارت دیگر دلقک بود و ریش بسیار بلندی داشت – را به حضور خود فرا خواند.

هنگامی که مخارق نزد مأمون قرار گرفت او را مخاطب قرار داد و گفت: ای خلیفه! هر مشکلی را که در رابطه با مسائل دنیوی داشته باشی، حل خواهم کرد.

و سپس آمد و در مقابل امام محمد جواد علیه‏السلام نشست و ناگهان نعره‏ای کشید، که تمام اهل منزل اطراف او جمع شدند و او مشغول نوازندگی و ساز و آواز شد.

آن مجلس ساعتی به همین منوال سپری گشت؛ و حضرت بدون کم‏ترین توجهی سر مبارک خویش را پائین انداخته بود و کوچک‏ترین نگاه و اعتنائی به آن‏ها نمی‏کرد.

پس نگاهی غضبناک به آن دلقک نوازنده نمود و سپس با آوای بلند او را مخاطب قرار داد و فرمود:

«اتق الله یا ذالعثنون» از خدا بترس؛ و تقوای الهی را رعایت نما.

ناگهان وسیله‏ی موسیقی که در دست مخارق بود از دستش بر زمین افتاد و هر دو دستش نیز خشک شد؛ و دیگر قادر به حرکت دادن دست‏هایش نبود.

و با همین حالت شرمندگی از آن مجلس، و از حضور افراد خارج گشت؛ و به همین شکل – فلج و بیچاره – باقی ماند تا به هلاکت رسید و از دنیا رفت.

و چون مأمون علت آن را از خود مخارق، جویا شد، که چگونه به چنین بلائی گرفتار شد؟

مخارق در جواب مأمون گفت: آن هنگامی که ابوجعفر، محمد جواد علیه‏السلام فریادی بر من زد، ناگهان چنان لرزه‏ای بر اندام من افتاد که دیگر چیزی نفهمیدم؛ و در همان لحظه، دست‏هایم از حرکت باز ایستاد؛ و در چنین حالتی قرار گرفتم. [۱] .

[۱] اثبات الهداه: ج ۳، ص ۳۳۲، ح ۷، مدینه المعاجز: ج ۷، ص ۳۰۳، ح ۳۲.

منبع:رهیاب

لینک کوتاه خبر:

https://safirshushtar.ir/?p=2372

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: