تماس تلفنی دفتر رئیس جمهور آمریکا با منزل بهزاد نبوی برای آزادی گروگان ها/آن تلفن معنی مذاکره مستقیم با آمریکا را نمی داد/ کارتر طبق قول تلفنی عمل کرد

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روزنامه شرق در مطلبی با تیتر «تماس دفتر کارتر با بهزاد نبوی» گفتگویی با این چهره شاخص اصلاح طلب، وزیر مشاور در امور اجرایی دولت شهید رجایی و نایب رئیس مجلس ششم، انجام د اده است. در این مطلب آمده است؛ بهزاد نبوی حرف‌های ناگفته بسیاری دارد که هرازگاهی از گنجینه سربه‌مهر خاطراتش سرریز می‌کند. از همین‌رو اگر همواره با او در تماس باشید، خواسته یا ناخواسته، با این خاطرات مو..

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روزنامه شرق در مطلبی با تیتر «تماس دفتر کارتر با بهزاد نبوی» گفتگویی با این چهره شاخص اصلاح طلب، وزیر مشاور در امور اجرایی دولت شهید رجایی و نایب رئیس مجلس ششم، انجام د اده است. در این مطلب آمده است؛

بهزاد نبوی حرف‌های ناگفته بسیاری دارد که هرازگاهی از گنجینه سربه‌مهر خاطراتش سرریز می‌کند. از همین‌رو اگر همواره با او در تماس باشید، خواسته یا ناخواسته، با این خاطرات مواجه خواهید شد. خاطراتی که نوری به زوایای تاریک تاریخ معاصر می‌اندازد و از پس آن، موارد تازه‌ای زنجیروار کنار یگدیگر قرار می‌گیرند.

سابقه دیرینه بهزاد نبوی به‌عنوان یکی از چهره‌های برآمده از انقلاب باعث شده است در حوادث مختلفی از نزدیک حضور داشته و با چهره‌های مهمی از نزدیک کار کرده باشد، آن‌هم در دوره و زمانه‌ای که هر روز یک حادثه مهم و سرنوشت‌ساز اتفاق می‌افتاد؛ ازجمله ماجرای گروگان‌گیری، اختلاف بنی‌صدر با انقلابیون و درگیری نشئت‌گرفته از این رویدادها در خیابان‌های تهران.

شاید اگر بهزاد نبوی بخواهد با صراحت درباره خاطراتش سخن بگوید، بسیاری از ابهامات تاریخ سیاسی معاصر ایران روشن شود. یکی دیگر از دلایل اهمیت خاطرات بهزاد نبوی این است که این ناگفته‌ها می‌تواند به شناخت ما از چهره‌های مؤثر در انقلاب و عملکرد سیاسی آنان کمک کند.

اما بهزاد نبوی فروتنانه از بیان این خاطرات و رخدادها عبور می‌کند، و شاید این کار چندان هم عجیب نباشد، چراکه آنچه برای ما جنبه تاریخی دارد و پراهمیت است، صرفا گوشه‌ای از تجربه زیسته و روزمره او بوده است. در اینجا است که باید اعتراف کرد تجربه روزمره آدم‌هایی که در سیر حوادث مهمی قرار دارند و این تجربه‌ها باورشان را می‌سازد، بسیار متفاوت‌تر است. پس تاریخ برای آدم‌ها یکسان معنا نمی‌شود؛ آنکه زندگی روزمره‌اش در انقلاب و در جنگ می‌گذرد و این روزمرگی‌ها باورش را شکل می‌دهند، تفاوت بسیاری با آدم‌هایی دارد که وضعیت‌های معمولی باورهایشان را شکل می‌دهد.

از مقایسه این دو تجربه زیسته و دو باور به وجود آمده از زندگی‌های روزمره، می‌توان به این نتیجه رسید که اختلافات بنیادی ایجادشده بین نسل‌ها طبیعی است و به همین دلیل، زبان مشترک بین آنان به وجود نیامده است. خاصه اینکه بسیاری از آدم‌های امروز، مصائب کنونی خود را به تاریخ برساخته دیگران حواله می‌دهند. در هر صورت راه ناگزیر نگاهی انتقادی به گذشته است، البته با پذیرش پارادایم و بستر موجود در آن زمانه و نگاه تاریخی که امکان درک گذشته را فراهم می‌آورد.

مرگ کارتر در صدسالگی، یادآور خاطراتی از دوران گروگان‌گیری آمریکایی‌ها در ایران شد. شما در مصاحبه‌ای گفته‌اید امام، دولت و شهید رجایی قویا مصمم بودند مسئله گروگان‌ها در زمان کارتر حل شود. با توجه به این اجماع چرا این اتفاق نیفتاد؟

فرصت برای چنین کار بسیار بزرگی، خیلی کوتاه بود. شهید رجایی در مرداد ۱۳۵۹ نخست‌وزیر شد. مجلس آبان ۱۳۵۹ در مصوبه‌ای در مورد آزادی گروگان‌ها که بعد از نامه امام (ره) به مجلس تصویب کرد، چهار شرط پیشنهادی امام (ره) را تصویب کرد. بعد از این مصوبه، شهید رجایی و من دیداری با امام داشتیم و ایشان مسئولیت اجرای مصوبه مجلس را به عهده دولت گذاشتند. تصور می‌کنم چند روز بعد، شهید رجایی و من برای شرکت در اجلاس شورای امنیت سازمان ملل به نیویورک رفتیم و در همان سفر با نماینده الجزایر در سازمان ملل و سفیر الجزایر در آمریکا مذاکره کردیم و پیشنهاد دادیم که الجزایر نقش میانجی‌گری را در مورد مسئله گروگان‌ها ایفا کند، چراکه ما ارتباطی با آمریکا نداشتیم و مجبور بودیم از طریق واسطه مذاکره کنیم.

الجزایری‌ها بعد از مذاکره با مقامات بلندپایه‌شان اعلام موافقت کردند. بعد از سفر نیویورک، سفری هم به الجزایر داشتیم و در آنجا هم با مقامات بلندپایه‌شان در این زمینه صحبت کردیم و الجزایری‌ها دوباره اعلام آمادگی کردند و بلافاصله پس از بازگشت به کشور، کار را شروع کردیم (تقریباً اواخر آبان)، ولی اواخر دی ۱۳۵۹ خاتمه دوران کارتر بود و قرار بود ریگان رئیس‌جمهور شود. از اواسط آبان تا اواخر دی یعنی حدود دو ماه، زمانی طولانی‌ برای چنین مذاکره مهم، پیچیده و پرحاشیه‌ای نبود. ما عجله داشتیم زودتر به توافق برسیم. نظر امام و شهید رجایی و دولت این بود که، در زمان کارتر ماجرای گروگان‌ها حل‌وفصل شود، اما مسائل زیادی در پیش‌رو داشتیم. یکی از مشکلات اساسی ما این بود که دقیقاً نمی‌دانستیم حتی چقدر پول در آمریکا داریم؟! از آمریکایی‌ها با واسطه‌گریِ الجزایر ‌خواستیم صورت وجوه ما در آمریکا را بدهند. الجزایری‌ها می‌گفتند، مگر خودتان ندارید؟

در جواب می‌گفتیم، چرا داریم اما می‌خواهیم ببینیم آمریکایی‌ها در این زمینه صداقت دارند یا نه؟! و درواقع میزان دقیق موجودی‌مان در بانک‌های آمریکایی را از طریق الجزایر فهمیدیم. بعد از انقلاب اوضاع به‌هم‌ریخته بود. به هر حال در چنین شرایطی به محض بازگشت از الجزایر به ایران، دولت مرا به‌عنوان نماینده دولت برای حل‌وفصل مسئلۀ گروگان‌ها مأمور کرد.

بلافاصله کمیسیونی تشکیل دادیم و از الجزایری‌ها دعوت کردیم تا به ایران بیایند و مذاکره را شروع کنیم، و خیلی سریع هم مذاکره را شروع کردیم. مورد دیگر میزان اموال و دارایی‌های ایران در آمریکا بود، که اطلاعات دقیقی از آن نداشتیم. بر اساس تخمین ما، میزان ثروت شاه و وجوه و دارایی‌های ایران در آمریکا حدود ۲۳ میلیارد دلار بود: تخمین می‌زدیم ۱۰ میلیارد دلار اموال شاه و بستگانش در آمریکا، ۴ میلیارد دلار دارایی‌ ایران و ۹ میلیارد دلار وجوه ما در بانک‌های آمریکا، که جمعا ۲۳ میلیارد دلار می‌شد. به‌واسطه الجزایری‌ها به آمریکایی‌ها پیشنهاد کردیم مبلغ فوق را به حساب الجزایر در بانک لندن واریز کنند تا ما فوری گروگان‌ها را آزاد کنیم و بعد بنشینیم در مورد موضوع به‌طور مفصل بحث کنیم.

در واکنش به پیشنهاد ما که صرفا به خاطر تسریع در آزادی گروگان‌ها بود، عده‌ای در داخل جوسازی کرده و عده‌ای هم در آمریکا، و گفتند ایران برای آزادی هر گروگان حدود ۴۴۰ میلیون دلار پول می‌خواهد؟! این فضاسازی‌ها سبب شد آمریکا حدوداً یک ماه از مذاکرات خارج شود. در این فاصله دولت الجزایر پیشنهاد جدیدی به ما داد که به‌جای پیشنهاد قبلی، طرفین به بیانیه‌ای بین‌المللی ملحق شوند. بدین معنی که، دولت الجزایر بیانیه‌ای صادر کند، و ایران و آمریکا به آن بپیوندند. هر دو طرف با این پیشنهاد موافقت کردند و بعد از آن وقفه نسبتاً طولانی، مذاکرات دوباره شروع شد.

حتی آمریکایی‌ها برای اینکه کار زودتر پیش برود، وارن کریستوفر معاون وقت وزیر امور خارجه آمریکا را به الجزایر فرستادند و او با تیم مذاکره‌کنندگان آمریکایی در الجزایر مستقر شدند و ما هم در تهران مذاکرات مفصل و طولانی و حتی شبانه‌روزی داشتیم تا بتوانیم در مورد بیانیه‌های الجزایر به تفاهم برسیم. دو سه روز آخر امضای بیانیه‌ها، ما حتی شب‌ها نخوابیدیم. من و آقای احمد عزیزی همکار عزیزم و همه دوستان در دولت، بانک مرکزی و وزارت امور خارجه شبانه‌روز کار کردیم تا بیانیه‌ها به امضا برسند. به‌طوری که ملاحظه می‌فرمایید، طرفین تمام تلاش خود را کردند، تا آزادی اتباع آمریکایی در دوره ریاست‌جمهوری کارتر انجام شود.

تماس تلفنی دفتر رئیس جمهور آمریکا با منزل بهزاد نبوی برای آزادی گروگان ها/آن تلفن معنی مذاکره مستقیم با آمریکا را نمی داد/ کارتر طبق قول تلفنی عمل کرد

آقای مهندس در مذاکرات مربوط به آزادی گروگان‌ها چه کسانی همراه شما بودند؟

کارکنان وزارت خارجه و بانک مرکزی، اصلی‌ترین عوامل مذاکره‌کننده بودند. آقای احمد عزیزی، دستیار اصلی و آقایان اصغر فخریه کاشانی و ممقانی، از مسئولین بانک مرکزی، از همکاران خوب ما بودند. به من پیرمرد بدون سند و مدرک و یادداشت، حق بدهید که، اسامی بسیاری از عزیزان همراه را فراموش کرده باشم.

برخی می‌گویند دولت شهید رجایی مذاکرات را کش می‌داد تا دوران ریاست‌جمهوری کارتر تمام شود و ریگان روی کار بیاید، اما شما گفته‌اید که این‌گونه نبوده و شما ملزم به آن شروط شدید.

باتوجه به توضیحاتی که دادم امکان امضای زودتر بیانیه‌ها نبود.

گفتید در طول مذاکرات ارتباط مستقیم با آمریکا نداشتید و تنها به‌واسطه الجزایر با آمریکا مذاکره می‌کردید. اما گویا جیمی کارتر درباره حل ماجرای گروگان‌ها با شما تماس گرفته و گفت‌وگوی تلفنی داشتید. این تماس کی صورت گرفت و محتوای گفت‌وگوها چه بود؟

ظهر روزی که من بیانیه‌ها را از طرف دولت ایران امضا کردم، به منزل رفتم تا کمی استراحت کنم، چون سه چهار شب نخوابیده بودم. خواب و بیدار بودم که تلفن منزل زنگ زد و گفتند از طرف آقای کارتر تماس گرفته‌اند. به من گفتند آقای کارتر پیشنهاد می‌کند اگر شما آمادگی داشته باشید گروگان‌ها را تا زمانی که دوره ریاست‌جمهوری من تمام نشده و کاخ سفید را ترک نکرده‌ام آزاد کنید، ما هم پول‌های شما در حساب الجزایر را آزاد می‌کنیم.

ماجرا از این قرار بود که، کارتر باید یک فرمان اجرایی می‌داد تا پول‌های ما در حساب الجزایر، در بانک‌ لندن آزاد شده و در اختیار دولت ایران قرار گیرد. من هم بلافاصله اعلام موافقت کردم. آن روز روزی بود که گروگان‌ها را برای اعزام به فرودگاه می‌بردند. آن‌قدر این مسئله برای ما اهمیت داشت که بلافاصله لباس پوشیدم و به سمت فرودگاه رفتم تا مبادا در راه مشکلاتی پیش بیاید. خودم بالاسر کار بودم، تا اینکه گروگان‌ها سوار هواپیما شدند و فرودگاه مهرآباد را ترک کردند.

خوشبختانه وقتی کارتر هنوز در کاخ سفید بود، گروگان‌ها ایران را ترک کردند و حتی گویا وقتی به آلمان رسیدند هنوز کارتر در کاخ سفید بود، اما متأسفانه وقتی گروگان‌ها به واشنگتن رسیدند، دوره کارتر تمام شده بود و ریگان از گروگان‌ها استقبال کرد. این ماجرای آن تلفن بود که معنی مذاکرات مستقیم ما با آمریکا را نمی‌داد. کارتر کاملاً طبق قول و قرار تلفنی عمل کرد. گروگان‌ها که از ایران خارج شدند، او هم همزمان فرمان پرداخت وجوه ما را صادر کرد و ما توانستیم پول را از حساب الجزایر برداریم.

آقای مهندس، چه کسانی با آزادی گروگان‌ها مخالفت می‌کردند؟

بنی‌صدر به‌شدت مخالفت می‌کرد، البته نمی‌توانست دخالت کند چون مجلس کار را به عهده دولت گذاشته بود. در حالی‌ که رئیس‌کل بانک مرکزی می‌گفت شما گروگان‌ها را آزاد کنید، ما بعداً می‌نشینیم راجع به وجوه مسدودشده بانک مرکزی با آمریکایی‌ها حساب‌وکتاب می‌کنیم. اما ما نتوانستیم این را بپذیریم، چون نمی‌دانستیم این اتفاق چطور می‌خواهد بیفتد.

انگیزه بنی‌صدر از مخالفت با آزادی گروگان‌ها چه بود؟

بنی‌صدر با دولت شهید رجایی مخالف بود. مخالفتش با گروگان‌گیری طبیعی بود، اما بحثش این بود که شما کار را خراب کردید و نتوانستید به نتیجه برسید.

گویا آمریکا از طریق تلکسی به ایران اعلام کرده بود که آن چهار شرط را می‌پذیرد. این درست است؟

در اولین مذاکره با الجزایری‌ها در تهران، نمایندگان دولت الجزایر رسماً تلکس دولت آمریکا را که با چهار شرط مصوبه مجلس موافقت کرده بود، ارائه دادند.

آقای مهندس نبوی، آن چهار شرط را به یاد می‌آورید؟

شرط اول و دوم، تحویل شاه و اموال خود و بستگان نزدیکش بود (البته در زمان امضای بیانیه‌ها، شاه دیگر در آمریکا نبود. در مورد اموال هم آمریکایی‌ها موافقت کردند که به محض دریافت صورت اموال و دارایی‌های مزبور، دولت آمریکا حکم توقیف آنها را صادر کند).

شرط سوم، بازپس دادن وجوه مسدودشده ایران در بانک‌های آمریکا بود (آن وجوه نیز پس از کسر بدهی مؤسسات ایرانی به آن بانک‌ها، عودت داده شد).

شرط چهارم، بازپس دادن اموال و دارایی‌های مؤسسات ایرانی در آمریکا بود.

البته پیش از این چهار شرط، مطلبی در مصوبه مجلس بود که «آمریکا تعهد می‌کند، از این پس در امور داخلی ایران دخالت نکند» (نقل به مضمون). آمریکا با درج این عبارات مخالف و معتقد بود، درج آن به معنای اعتراف به مداخله در قبل است و نهایتاً عبارت «سیاست آمریکا بر این است و بر این بوده است که در امور داخلی ایران دخالت نکند» (نقل به مضمون) درج شد.

تجربۀ شما از مواجهه با آمریکایی‌ها یا برداشت‌تان چه بود؟ آیا احساس می‌کردید آمریکایی‌ها سر وعده‌شان نیستند و امکان دارد به وعده‌شان عمل نکنند؟ بالاخره شما مسئولیت سنگینی داشتید، آیا این مسئله نگران‌کننده بود؟

بحث «وعده‌های دولت آمریکا» مطرح نبود، بلکه تعهداتی بود که آمریکا در یک سند رسمی، بر عهده گرفته بود. بر اساس اطلاعاتی که من دارم، آمریکا به تعهداتش در بیانیه‌ها عمل کرد و تخلفاتش، شاید عمدتاً مربوط به عدم مداخله در امور کشورمان باشد، که البته آن دولت اعلام می‌کند، به آن تعهد هم عمل کرده است.

۲۷۲۷

لینک کوتاه خبر:

https://safirshushtar.ir/?p=21565

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: