این عکسی از همان تیمی است که علی پروین با رویایش هنوز می خوابد. همان تیمی که رحیم یوسفی و مرتضی فنونی زاده جوری توپ و مهاجمان حریف را می زدند که کسی جرات نمی کرد به هیجده قدم پرسپولیس نزدیک شود.
سفیر شوشتر:
به گزارش عصر ایران؛ احسان محمدی- علی پروین مدیرعامل پرسپولیس شده است. پستی که می گوید حق اش است. پروین هر وقت حرف از تیم پرسپولیس می شود دهه ۶۰ را یاد همه می آورد و می گوید: «هیشکی جرات نمی کرد با ما بازی کنه. تو همون بیست دقیقه اول دو سه تا می زدیم خلاص!»
عکس زیر از همان تیمی است که علی پروین با رویایش هنوز می خوابد. همان تیمی که رحیم یوسفی و مرتضی فنونی زاده جوری توپ و مهاجمان حریف را می زدند که کسی جرات نمی کرد به هیجده قدم پرسپولیس نزدیک شود. همان تیمی که مجتبی محرمی با آنکه نیمی از هوش و حواسش به شعارهای سکوها بود با نیم دیگرش مثل پلنگی جسور می جنگید. همان تیمی که با فرشاد پیوس همیشه حتی قبل از سوت آغاز بازی ۱-۰ از هر حریفی پیش بود.
حالا این ستاره ها پیر شده اند، چاق. برف پیری روی سر محمد پنجعلی نشسته است. زانوهای سعید نعیم آبادی دیگر آنقدر توان ندارد که با تکل های بلندش زمین چمن آزادی را خط بیندازد. حالا وحید قلیچ آنقدر چاق شده که نمی تواند یک شیرجه کوتاه برود… این تیم پروین حالا فقط توی عکس ها جوان است، چشم های بازیکنان برق می زند، ولع پیروزی دارند بدون آنکه قرارداد میلیاردی ببندند یا فقط برای اعتصاب کردن «همدل» شوند!
ده – یازده سالم می شد، حوالی سال های ۶۹ – ۶۸، مُد بود بچه ها تابستان کار می کردند، شانسی و بامیه می فروختند. من جلوی مغازه دایی ام روی یک جعبه چوبی گوجه فرنگی سیگار می فروختم؛ وینستون، بهمن، زر … کارم که تمام می شد می رفتم توی یک پاساژ و جلوی فروشگاه کوچک لوازم ورزشی می ایستادم، پشت شیشه اش عکس های فوتبالیست ها را برای فروش می گذاشت. “عکس دوربینی”! دانه ای ۲۵ تومان! به زحمت پس انداز می کردم و عکس می خریدم، گاهی هم دیر می رسیدم و کسی قبل از من عکس را می خرید و جای خالی اش پشت شیشه از گلوله بدتر بود…. استقلال تیم بهتری بود، عابدزاده را داشت اما تیم محبوب من پرسپولیس بود و ستاره ام فرشاد پیوس که با پای برهنه روی آسفالت های زبر در گرمای ۵۰ درجه جنوب ادایش را در می آوردم….
حالا مدت هاست دیگر آن شوق را ندارم. این تیم هم بی نقص نبود اما دوستش داشتم، نوستالژی است دیگر و ربط چندانی به حساب و کتاب ندارد! پشیمان نیستم که ۲۵ تومان های فوق العاده ارزش مند آن روزها را دادم و ۲۵ سال است نگه شان داشته ام! همین عکس های ۲۵ تومانی می ارزد به وجود بازیکنانی که به ۲۵۰ میلیون تومان می گویند: « پول خُرده قراردادمون»!
گذر زمان خیلی از رویاهای آدم را به دل مشغولی های دم دستی تبدیل می کند، خیلی از اسطوره ها را به دلقک … گذر زمان یادمان می دهد عادت کنیم و منتظر باشیم که خیلی ها به رویاهایمان تعدی کنند… به چیزهایی که روزی با لذت داشتن شان می خوابیدیم و با شوق بودن شان برمی خاستیم…. گذر زمان را دوست دارم، چون دستش پر است از غافل گیری…