حاج صادق آهنگران صبح امروز در دیدار امام خامنه ای با زائران کاروان های راهیان نور در منطقه عملیاتی دارخوین، قصیده ای را به مناسبت حضور امام خامنه ای در سرزمین های نور خواند که متن این قصیده را در ادامه می خوانید:
الا ای غنچه نارنج بدرود
شهید کربلای پنج بدرود
توئی زیباترین شعر رهایی
وجودت ناب مثل گنج بدرود
سفر کردی به آنجایی که باید
رها گردیدی از هر رنج بدرود
الا ای پای بی زانو سفر خوش
الا ای دست بی آرنج بدرود
***************
رفیقانم گذشتند از کنارم
من از خون شهیدان شرمسارم
سزاوار است برمن هرشب و روز
که مثل ابر آبستن ببارم
شود آیا که روزی دست تقدیر
گل لاله بکارد برمزارم؟
***********
بیابان نیستم آبادی ام من
خوش از آن وعده ای که دادیم من
بدل داغ شهیدان می زند چنگ
ولی لبریز شور و شادی ام من
به مقصد کی رسم آخر خدایا
هنوز آواره این وادی ام من
کنون شرمنده خون شهیدم
اگر در بستر آزادی ام من
چو سودای قشنگی در سرم بود
غم پرواز در بال و پرم بود
من از داغ شهیدان ناله دارم
شکایت های چندین ساله دارم
مرا جز ذکر مولایم هوس نیست
پرستوی زبان در قفس نیست
سمند تیغ را زین کن دلاور
مرا با زخم آزین کن دلاور
دوباره کل ارض کربلا شد
به درد عشق دل ها مبتلا شد
گشودم پرده ی آهنگ ها را
زدم بر شیشه دل سنگ ها را
نوشتم بر تن گل های پرپر
شهیدان زنده اند الله اکبر
چه گویم شرمگین عام و خاصم
عوامم لیک دربند خواصم
گره خوردم به خاک جبهه عشق
نباشد هرگز از آنجا خلاصم
اگر در موج موج رود اروند
اگر در ساحل ام الرصامم
بدل دارم فقط یک آرزویی
شما آیا ندید التماسم
سلام اروند ای همواره جاری
سلام ای عطر گل های بهاری
تویی که شاهد والفجر هشتی
هزاران خاطره در سینه داری
بگو غواصها با تو چه گفتند
در آن شب های از خود بی قراری
هزاران لاله را در خود نهفتی
تو داری از شهیدان یادگاری
در این ساحل که آرام است امروز
بپاشد جنگ روزی روزگاری
*******
شهیدان رهبر آمد سر برآرید
گل پیغمبر آمد سر برآرید
به استقبالش از گل فرش سازید
زمین را زیر پایش عرش سازید
سلام ای رهبر عالی مقام
سلام ای مرشدم پیرم امامم
شما هم خود شهید زنده هستید
به عالم گوهری تابنده هستید
به یکجا هر چه خوبی هست دارید
نشان عشق را دردست داری
دلم را نور عشقت می گذارد
مرا سنتور عشقت می ندازد
جهان غرق بلا شد این اعمار
زمین چون کربلا شد این اعمار
امیرا تا شهادت در جهادیم
بپای جان کنارت ایستادیم
هم از سازش هم از تسلیم دوریم
بصیرت یافتیم و غرق نوریم
شمیم گل صدای چاوش آمد
علی آمد به خوزستان خوش آمد
دل من سر به صحرا دارد امسال
بهاران بوی زهرا دارد امسال
بیا فرزند زهرا خون بگریم
کنار کرخه و کارون بگریم
شبیه غربت حیدر بسوزیم
کنار بستر مادر بسوزیم
دوباره عهد با مولا ببندیم
به سر، سربند یا زهرا ببندیم
بیا با زینبش هم ناله باشیم
پریشان در عزای لاله باشیم
مدار عالم از آرامش افتاد
ستیغ آفتاب از تابش افتاد
علی جان بر گل زخمت نمک خورد
علی جان همسرت زهرا کتک خورد
علی جان عهد و پیان شکستند
حریم دین و وجدان را شکستند
چونین نام غدیر از یادها رفت
گلت در مسلخ جلاد رفت
برای میخ در، زهرا سپر شد
در و دیوار در خون شعله ور شد
به گلزار فدک خارو خس افتاد
کبوتر زیر پای کرکس افتاد
علی جان پشت یاران توخم شد
هزاران پرچم ناحق علم شد
علی جان خانه را آتش کشیدند
پر پروانه را آتش کشیدند
جدا شد حیدر از یار صمیمی
یتیمی درد بی درمان یتیمی