بحران اوکراین و سیاست خارجی ایران

بحران جاری اوکراین که به درستی به تقابل ژئواستراتژیک روسیه و غرب برای تعیین مرزهای نقش و نفوذ منطقه ای و جهانی خود تعبیر شده بار دیگر این بحث سنتی گرایش به شرق یا غرب را در محافل روشنفکری و سیاستگذاری ایران مطرح کرده و اینکه سیاست ایران در برخورد با این بحران چگونه باید باشد؟ در این زمینه به چند نکته باید توجه کرد.

نخست، موضوع اوکراین یک مسئله اضطراری سیاست خارجی ایران نیست. چون ایران با اوکراین مرز مشترک ندارد؛ موضوع ماهیت منطقه ای ندارد و بیشتر تقابل ژئوپلیتیک قدرت های بزرگ یعنی روسیه و آمریکا است در یک منطقه جغرافیایی دیگر با مسائل و ویژگی های خاص خود است. و نهایتا حجم مبادلات اقتصادی و انرژی ایران با اوکراین قابل توجه نیست. اوکراین حتی مسیر رقیب انتقال انرژی برای ایران از طریق انتقال منابع گاز خلیج فارس از طریق ترکیه و مدیترانه جنوبی به اروپا هم هست. تقریبا تمامی خطوط انتقال گاز روسیه به اروپا از خاک این کشور می گذرد.

اما چون دوطرف درگیر در بحران، یعنی روسیه و غرب (آمریکا)، با دو موضوع اصلی و جاری سیاست خارجی ایران یعنی مذاکرات هسته ای و بحران سوریه ارتباط مستقیم دارند، موضوع برای ایران هم حائز اهمیت می شود. روسیه به نوعی همکار و متحد بین المللی ایران در مذاکرات هسته ای با گروه ۵+۱ و حامی اصلی سیاست های ایران در دستیابی به یک راه حل سیاسی در بحران سوریه است. همزمان ایران در مسیر تنش زدایی با غرب به خصوص اتحادیه اروپا برای رفع تحریم های بین المللی و کاهش فشارهای سیاسی قرار دارد. در این شرایط ایران چگونه باید رفتار کند؟

یک دیدگاه در جامعه عمدتا در حوزه نیروهای سیاسی معتقد است که ایران به طور طبیعی باید به طرف روسیه گرایش داشته باشد. البته این به معنای حمایت از سیاست روسیه در ارسال نیروی نظامی به شبه جزیره کریمه نیست. بحث اصلی این است که ایران با روسیه در مهار دامنه های نفوذ غرب در منطقه منافع مشترک دارد. سیاست غرب در خاورمیانه بعد از تحولات عربی به گونه ای بوده که سعی کرده حکومت های طرفدار خود را در منطقه از جمله در مصر و سوریه روی کار بیاورد. اکنون نوبت اوکراین رسیده و فردا هم می تواند شامل روسیه یا ایران شود. پس منطق نزدیکی دو کشور از این دیدگاه راهبردی-سیاسی و بر مبنای رفع تهدید غرب و همچنین گسترش همکاری های منطقه ای برای افزایش نقش آنها است. از سوی دیگر، هر گونه نشانه ای از ایران در گرایش به طرف غرب می تواند سیاست فعلی روسیه در حمایت از دستیابی به توافق جامع هسته ای در درون ۱+۵ را تغییر دهد. به عبارت دیگر سیاست ایران نباید این پیام را به روسیه دهد که نزدیکی ایران و غرب به هزینه این کشور تمام می شود.

اما این تمام داستان نیست و دیدگاه دیگری معتقد است که سیاست ایران نباید به گونه ای باشد که پیام اشتباه به غرب در مسیر تنش زدایی جاری بدهد. ایران باید در بر واقعیت های موجود سیاسی- اجتماعی در اوکراین تکیه کند. بیشتر بر مسائل کارآمدی حکومت این کشور بپردازد. نهایتا ارسال نیروی نظامی روسیه به کریمه را محکوم کند چون این مسئله می تواند یک رویه شود و مهم تر از همه تمامیت ارضی اوکراین را به خطر اندازد. همزمان ایران باید سعی کند از فرصت پدید آمده بیشترین استفاده را در نزدیکی به اتحادیه اروپا و فرصت سازی در حوزه امنیت انرژی از جمله انتقال گاز به اروپا از طریق ترکیه و مدیترانه انجام دهد.

نکته دوم، اما گرایش به شرق یا غرب در سیاست خارجی کنونی ایران بیشتر یک افسانه است و با واقعیت های سیاسی- امنیتی و اقتصادی کشور(state) همخوانی چندانی ندارد. این مسئله بیشتر در حوزه روشنفکری و با هدف انتقاد به گرایش و رفتار حکومت ها در ایران انجام می شود. مسئله اصلی نفی دو بلوک قدرت نیست که البته به عنوان یک واقعیت وجود دارند. مسئله آثار منفی گرایش به شرق یا غرب است که ورود به آن در حوزه های تئوریک و سیاستگذاری جایگاه و نقش ایران را در نظام بین الملل به چالش می کشد. واقعیت این است که ایران یک کشور مستقل و یک قدرت منطقه ای است که بیشترین اهمیت را به حلقه اول سیاسی- امنیتی و اقتصادی خود در حوزه “خارج نزدیک” خود در مناطق خلیج فارس، عراق و شامات، افغانستان و آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و قفقاز و حوزه خزر می دهد. حتی در اواخر رژیم شاه هم به نوعی لایه هایی از پیروی از یک سیاست مستقل در منطقه به خصوص در خلیج فارس شکل گرفت. در واقع، میزان گرایش به شرق یا غرب چه برای فرصت سازی و چه برای رفع تهدید، به میزان نقش و نفوذ این دو بلوک در این مناطق و مسئله مهار تهدیدات ناشی از رقابت آن ها و همچنین افزایش نقش ایران بستگی دارد. مثلا ایران برای فرصت سازی در روابط با آمریکا الزاماً نیازی ندارد که به قاره آمریکا یا اروپا برود. همین منطقه خاورمیانه و یک سیاست منطقه ای قوی می تواند این فرصت سازی را ایجاد می کند. برای رفع تهدید آمریکا هم همین منطقه می تواند به کمک ایران بیاید. در مورد روسیه هم با کمی تفاوت همین گونه است.

نکته سوم اینکه سیاست درست ایران در بحران اوکراین باید به گونه ای تنظیم شود که خود را درگیر تنش های طرف های درگیر در منطقه بیرون از “خارج نزدیک” خود نکند. این سیاست باید مبتنی بر “بیطرفی فعال” باشد که بر مبنای آن تنش ها و رقابت های قدرت های درگیر به نفع تأمین امنیت نسبی و منافع ملی ایران خنثی شوند. همزمان ایران فرصت سازی برای افزایش نقش منطقه ای خود انجام دهد. این فرصت سازی می تواند در دو قالب انجام پذیرد. یکی، میانجی گیری بین طرف های درگیر، یعنی روسیه و اتحادیه اروپا و آمریکا، و استفاده از نفوذ خود بر روسیه و دیگری حمایت همه جانبه از راه حل های سیاسی در چارچوب تلاش های سازمان ملل متحد در دستیابی به یک راه حل سیاسی برای خاتمه بحران. با این روش هم ایران می تواند تهدیدات ژئوپلیتیک ناشی از ایجاد جنگ داخلی و برهم خوردن مرزهای سیاسی را که تهدیدی برای این کشور است خنثی کند و هم زمینه های افزایش نقش سازنده خود را از فرصت پدید آمده فراهم کند و به یک بازیگر سازنده در صحنه بین المللی تبدیل شود. ایران هم قدرت ملی و هم ظرفیت سیاسی لازم در اجرای این سیاست را دارد.

بیطرفی فعال سه جنبه دارد: نخست، مستقل بودن که به معنای پرهیز از ورود به بلوک بندی های شرق و غرب است. البته روسیه و غرب هم واقعا نیازی به دخالت ایران در این مسئله ندارند. حتی ممکن است واکنش منفی هم نشان بدهند. ضمن اینکه منابع قدرت ملی ایران، یعنی ژئوپلیتیک خاص، ایدئولوژی، منابع انرژی، تاریخ و فرهنگ و حوزه تمدنی این کشور را مجبور به پیروی از سیاست های مستقل خود در عرصه منطقه ای با هدف تاثیرگذاری در سطح امنیت بین المللی می کند. دوم، نقش سازنده؛ ایران به هرحال درک می کند که دریک محیط ناامن قرار دارد. از این رو برای حفظ ثبات که لازمه توسعه اقتصادی کشور است و همچنین جلوگیری از نقش بازیگر خارجی که خود مظهر بی ثباتی است بطور طبیعی و در هر شرایطی نیاز به ایفای یک نقش سازنده دارد. سوم، عمل گرا بودن؛ بدین معنا که ایران در هر بحرانی تنها به دنبال تأمین منافع ملی خود است و بر اساس منافع ژئوپلیتیک و ارزش های خود اقدام می کند.

از لحاظ سابقه تاریخی هم ایران در سه بحران در طی دو دهه گذشته این سیاست را از خود بروز داده است. نخست، در جنگ اول خلیج فارس ایران و حمله عراق به کویت در طی ۱۹۹۰-۱۹۹۱ با اتخاذ سیاست بیطرفی هم اقدام رژیم بعثی صدام را محکوم کرد و همزمان سعی کرد آسیب های ناشی از حمله آمریکا به عراق را خنثی کند. در بحران افغانستان در سال ۲۰۰۱ ایران ضمن اعلام بیطرفی در جنگ به طور فعال با آمریکا در جهت سرنگونی طالبان همکاری کرد. اما در روند دولت سازی و تقویت دولت مرکزی افغانستان به سیاست های خود روی آورد که به نوعی سعی در مهار تهدید آمریکا داشت. در بحران سال ۲۰۰۳ عراق هم ایران ضمن حمایت از سرنگونی صدام، بیطرفی خود را با هدف خنثی کردن تهدید آمریکا و در جهت تامین منافع خود در در روند بحران در پیش گرفت و سعی کرد تا به دولت عراق در روند شکل گیری یک دولت جدید با ساختار سیاسی متفاوت کمک کند و بدین ترتیب تهدید سنتی عراق را رفع کند. در تمامی این بحران ها ایران وزن خاصی به پیروی از سیاست های سازمان ملل متحد البته با اولویت به تأمین منافع خود داده است.

پیروی از سیاست “بیطرفی فعال” در بحران اوکراین به دو طرف درگیر در بحران یعنی روسیه و غرب این پیام را می رساند که ایران یک بازیگر مستقل منطقه ای با اهداف تاثیرگذاری بر مسائل سیاسی-امنیتی و اقتصادی منطقه خود است و تنها در بحران های درگیر می شود که منافع و امنیت ملی کشور را بطور عملی به خطر می اندازند. چنین سیاستی با رویکرد سیاست خارجی دکتر روحانی که مبتنی بر دیپلماسی چند جانبه و تعامل با تمامی بازیگران مهم جامعه بین المللی است هم همخوانی دارد. نهایتا تمرکز بر یک نقش قوی منطقه ای مواضع ایران را در روند دستیابی به یک توافق جامع هسته ای با غرب و گروه ۵+۱ تقویت می کند و پیام جدی به بازیگران منطقه ای مثل عربستان سعودی، ترکیه و مصر می دهد تا روابط خود با ایران را بر مبنای واقعیت های سیاسی-امنیتی و اقتصادی قدرت ملی و جایگاه منطقه ای این کشور تنظیم کنند.

لینک کوتاه خبر:

https://safirshushtar.ir/?p=1124

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: