پایگاه تحلیلی خبری سفیر شوشتر: کارشناس ارشد روابط بین الملل و کارشناس اقتصادی /علیرضا سعیدآبادی
مهندسی معکوس بیشتر برای بازیابی محاسبات و دانش فنی بکاررفته در یک محصول کاربرد دارد.اما برای این که محصول یک فرایند بهتر بازشناخته شود می توان با این روش ، آن را به اجزای سازنده اش خرد کرد و مطالعه جز به جز بر روی آن انجام داد و یا برای بررسی راهی که در مسیر تولید محصول پیموده شده می توان از انتهای فرایند به ابتدای آن ، قدم به قدم و مرحله به مرحله به عقب بازگشت.
این که در کجای راه قرار داریم و به کجا می خواهیم برسیم بدون بررسی پس و پیش ، ارزیابی نقاط ضعف و قوت گذشته و پی ریزی برنامه های آینده امکان پذیر نیست.برای فهم محاسبات حوزه فرهنگ در ایران معاصر ناگزیر از درک درست مختصات فرهنگی و تاریخ جامعه ، گفتمان انقلاب اسلامی ، گفتمان دفاع مقدس و مناسبات فرهنگی بین ملت ها و موقعیت بی مانند ملت ایران در این پیچ تاریخی هستیم.برنامه های صدا و سیما ، کالاهای فرهنگی هستند که از این طریق ، نحوه ساخت و مراحل انجام آن بهتر سنجش می شود.
درست مثل کالاهای صنعتی که در کارخانه طبق دستورالعمل ها و نقشه های خاصی به دست نیروهای ماهر ساخته شده اند.برای پی بردن به کیفیت کالاهای ساخته شده باید تمامی مراحل پیشین را بررسی کنیم تا به اولین مراحل برسیم که همان مطالعه طرح ، انجام سفارش و از همه مهم تر ، ایده سازی و کشف نیاز جامعه است.کالای فرهنگی از ذهن و دل انسان بیرون می آید و اگر این کار به خوبی صورت گیرد بر ذهن و دل مردم نیز می نشیند.
این رابطه انسان با انسان و برنامه ساز با مخاطب به هدایت راهبردی نیاز دارد.غنای حوزه فرهنگ به وجود برنامه ریزان ، مجریان و ناظران استاندارد و خبره بستگی تام و تمام دارد.با یک نگاه کل نگر می توان فرایند پدیدآوری آثار فرهنگی را از ابتدا تا انتها بررسی و اصلاح کرد.معناگرایی ، مشتری مداری و کیفیت در این اصلاحات از اهمیت بیشتری برخوردار هستند و سایر جنبه های این فرایند اصلاحی را نیز دربرمی گیرند.مهندسی فرهنگی ناظر بر همین است که کیفیت فرهنگ با همه پیچیدگی ها و ویژگی های منحصربفردی که حوزه فرهنگ دارد به خوبی قابل سنجش است و می تواند به دقت اندازه گیری و ارزیابی شود.سال ها پیش نویسنده ، ایده سازمان نظام مهندسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را با تمام اجزا و جزییات آن به ثبت رسانده بود و با همین نام در فضای رسانه آن را منتشر و تشریح کرده بود که هنوز در کشور جای خالی آن وجود دارد.
بهتر است برای درک بهتر مهندسی معکوس در حوزه فرهنگ و رسانه ملی در این نوشتار ، آن ایده در فضای وب جستجو و مطالعه شود.با این مقدمات ، رسانه ملی بهتر قابل ارزیابی است.رابطه ظرف و مظروف را همه قبول داریم.عبارت معروف “از کوزه همان برون تراود که در اوست” در اینجا خود یک اصل موضوعه است.رسانه ملی یک سازمان بزرگ است.برای شناخت آن باید ماموریت ها و راهبردهای آن را شناخت.
ماموریت ها که در اسناد بالادستی مشخص شده اند و به سادگی قابل تغییر نیستند.آنچه در اجرا ممکن است تغییر ایجاد کند کیفیت اتخاذ و اجرای راهبردهاست.اگر بیشتر نقش تحول آفرینی برای رسانه ملی قائل شویم ، دیگر از این منظر ، باید به ارزیابی فعالیت های سازمان صدا و سیما بپردازیم.اگر نقش سرگرم سازی برای آن قائل باشیم شاخص های ارزیابی متناسب با آن را باید مدنظر قرار دهیم.
نگاه اقتصادی و تجاری اگر بر رسانه ملی حاکم باشد باید منتظر نتایج متفاوتی باشیم.در این حالت ، ارزیابی کار بسیار شبیه ارزیابی از یک بنگاه اقتصادی و تجاری است که بررسی دو ستون هزینه ها و فایده ها همه چیز را برای تصمیم سازی و برنامه ریزی های آینده آن مشخص می کند.اگر نقش آموزشی و پرورشی رسانه ملی ملاک عمل ما قرار گیرد آن وقت انتظار می رود برنامه های رسانه ملی بتواند بر روی خانواده ها و شهروندان ایرانی که مخاطبان اصلی هستند تاثیرات آموزشی و پرورشی شگرفی داشته و فرایند جامعه پذیری مجدد را به خوبی درباره آنها انجام دهد.
ترکیبی از این نقش ها با نسبت های معین برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، خود در حکم یک نقش آفرینی و راهبرد دیگر است.نقش های دیگری را نیز می توان برای آن برشمرد.مسئله این نیست که رسانه ملی نباید به تامین منابع مالی لازم برای پیشبرد برنامه های سازمان و پرداخت هزینه های فوق تصور آن بیاندیشد که در جای خود ، یک شاخص بسیار مهم مدیریتی است بلکه مسئله اصلی ، نفی حاکمیت و سلطه مسائل مادی بر مسائل معنوی در رسانه ملی است.
اگر نگاه مادی حاکم باشد برنامه سازی ها و فعالیت ها را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.اگر نقش سرگرم سازی در ساخت برنامه های صدا و سیما محوریت داشته باشد در این صورت ، بر الگوهای زندگی مصرفی و جنبه های نمایشی و طنز در برنامه سازی ها خواه ناخواه بسیار بیشتر تاکید می شود.رسانه ملی همانند هر مجموعه سازمانی دیگری ، از اجزا و عناصر متعددی تشکیل شده است.امکانات نرم افزاری و سخت افزاری ، نیروهای متخصص و ماهر ، دستورالعمل های کاری و استانداردهای فنی ، برنامه سازان و تهیه کنندگان رادیویی و تلویزیونی ، مخاطب شناسی و نیازسنجی های علمی ، الگوهای برنامه سازی و نظارت کیفی ، آثار و تولیدات رادیویی و تلویزیونی و از همه مهم تر خانواده ها و شهروندان ایرانی اجزای اصلی این مجموعه هستند.
در ساخت فرهنگ و برنامه ریزی های فرهنگی در یک جامعه متعالی ، همه راه ها به انسان منتهی می شود.در رسانه ملی این انسان ها هستند که باید به کرامت و ارزش های آنها احترام گذاشته شود و به خوبی پرورش یابند.این انسان ها هستند که براساس نیازهای سایر انسان ها برنامه می سازند.این انسان ها هستند که از همه امکانات نرم افزاری و سخت افزاری موجود برای ساخت برنامه های مناسب باید استفاده کنند.این انسان ها هستند که از برنامه های ساخته شده و یا تهیه شده بوسیله رسانه ملی بهره لازم را می برند و به آموخته های بنیادین خود در ساحت خانواده ، مدرسه ، دانشگاه ، مسجد ، اداره ، کسب و کار آنها را می افزایند.این انسان های پرورش یافته هستند که حال و آینده این جامعه را می سازند.
در حیطه برنامه سازی های رسانه ملی ، رابطه انسان با انسان و برنامه ساز با مخاطب برقرار است.از ایده ها تا دیده ها و شنیده ها راه طولانی طی می شود.این حاصل طرح ریزی های راهبردی و برنامه ریزی های ارتباطی رسانه ملی است که در بستر آنها ، محتواها و برنامه های تولیدشده و یا تهیه شده به سمع و نظر مخاطبان می رسد.
رسانه ملی نباید به باشگاه و مجمعی خصوصی از برنامه سازان و تهیه کنندگان برنامه های رادیویی و تلویزیونی تبدیل شود.رسانه ملی یک شان حاکمیتی دارد که هرگز نباید فراموش شود.رابطه انسان با انسان و برنامه ساز با مخاطب به معنای این است که تمام عواملی که در بالا برشمرده شد باید بصورت یکپارچه و هدفمند در چارچوب طرح ریزی های راهبردی بکار گرفته شوند.تا خروجی آن از بالاترین کیفیت و بهترین محتوا برخوردار باشد.
پیشنهاد موکد من در دوره فراروی رسانه ملی فارغ از نام آن رئیس و یا این رئیس ، این است که از پدیدآوران رسانه اعم از رسانه های مرکز و رسانه های محلی در سراسر کشور در برنامه سازی های رسانه ملی به خوبی استفاده شود.راستی چرا در برنامه سازی های رسانه ملی ما کلیدواژه ای به نام “فعال رسانه” و نظایر این را نداریم.
کارشناسان بسیاری در اتاق فکرها و استودیوهای رادیو و تلویزیون ، محور تصمیم سازی ها و برنامه سازی ها هستند.اما دریغ از کمترین حضور کارشناسان رسانه در این عرصه ها که خود با مردم و نخبگان جامعه ، نزدیک ترین و فراگیرترین سطح تماس و ارتباطات را در سراسر کشور دارند و به خاطر سال ها کار در تحریریه ها و بخش های اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی رسانه های مختلف کوله باری از تجربه و دغدغه دارند که می توانند همپای سایر کارشناسان و برنامه سازان رسانه ملی ، آنها را به مردم تقدیم کنند.
به عقیده من ، رسانه های مرکز و رسانه های محلی، دو بال فرشته نجات این کشور هستند ولی در رسانه ملی ناشناخته باقی مانده اند.هویت پدیدآوران رسانه در عرصه های مختلف جامعه به خاطر گمنامی در رسانه ملی ، ناشناخته است در حالی که ، در کشورهای توسعه یافته برخی از تحلیل گران و کارشناسان و نویسندگان رسانه از برجسته ترین سیاستمداران آن جوامع هستند.حرمت امامزاده را متولی آن باید نگه دارد.شرح کامل این موضوع در تحلیلی که تحت عنوان “سهم پدیدآوران رسانه در برنامه سازی های رسانه ملی” آمده و اخیراً در فضای رسانه های مرکز و رسانه های محلی نیز بسیار گسترده منتشر گردیده قابل ملاحظه است.
امیدوارم رئیس جدید رسانه ملی از اتاق فکرشان با کمک کارشناسان این کشور به سرعت و با دست و فکر پر ، بیرون بیایند و صدا وسیما را باهم فکری و دعای مردم به خوبی هدایت کنند.هر دوره ای ، ابتدا و انتهایی دارد مهم این است که همه دست در دست یکدیگر ، با استفاده از تجربیات حاصل از دوره های گذشته و بررسی ضعف ها و قوت های موجود ، به آینده ای بهتر که در شان نظام ولایی و مردم خوب ایران اسلامی است برسیم.هدف از این نقد و تحلیل ، خدای ناکرده بی احترامی به گذشته نیست بلکه می خواهد با یک نگاه روشی به فرایندهای پیچیده در حوزه فرهنگ ، رسانه و رسانه ملی راهی بهتر برای آینده ترسیم کند.مهندسی معکوس ، ما را به مسئله بازمهندسی نیاز مردم براساس سبک زندگی ایرانی-اسلامی و به طیفی از راه ها می رساند.یک سر این طیف ، بومی سازی نیاز مردم به رسانه و فرهنگ خودی و سر دیگر آن ، روی آوری به برنامه سازی ها به سبک غیربومی و غیرخودی است.
درک درست از مختصات فرهنگی جامعه دینی ما مفروض طرح ریزی های راهبردی برای رسانه ملی است.این نوشته ، مطلع ورود به بحث و مرحله نخست کار است.مرحله بعدی ، همسوسازی دستگاه ها و نهادهای فرهنگی جامعه در چارچوب طرح و برنامه های کلان برای هم افزایی نیروهاست.و غایت این راه به نظر من ، لزوم شکل گیری دولت فرهنگی در این کشور در ادامه این دولت و یا در دولت های آینده برای اتخاذ جهت گیری های جامع و ترسیم افق های دوردست و ماناست.