اختصاصی سفیرشوشتر، کلنگ ( این وسیله ی عزیزکرده ) رو شاید بتوان این روزها یکی از پرکاربرد ترین ، خبر آفرین ترین و در عین حال تاثیرگذار ترین اشیاء و با بسامد بالا در حرف و حدیث ها برشمرد . وسیله ای که انگار هر چه روز و روزگار بر ما و او میگذره تازه گی و تاثیر و طراوتش را از دست نداده و می ره تا در طاقچه ی دل خیلی ها ( که قول می دهند و قول میگیرند ) جا خوش کنه . دست افزاری که روزگاری نه چندان دور در کوه و دشت و باغ و چاه و معادن با یاران دیرینه اش بیل و تیشه در جهت رزق و روزی و ساخت و ساز در دست آدمی بالا و پایین می شد !حالا اما دور از دیار و یار مثل خیلی ها که سر جای خودشون نیستن و کاربری شون عوض شده ، کلاس کارش بالاتر رفته و در دست از ما بهترانی چند ، هم نونش رفته توی روغن و هم تنها چند بار بالا و پایین رفتن از یک سو بازوان توانمند بعضی ها رو توانمند کرده و از سوی دیگه دسته گلی هم بر گردنش جلوه میکنه و این بار نه در جهت ساخت و ساز که بیشتر ساخت و پاخت قرار گرفته ( و از این راه حداقلش مردم در سوخت و ساخت می سوزند و می سازند ! )
کلنگ هرچند مث قبلن ترها خسته نمیشه! اما( مثلا )توسعه ی شهر و دیار با آن این روزها ( مثلا) بیشتر رقممی خوره!…باور کن !
کلنگ قصه ی ما برخلاف گذشته که بر دوش بشر یا اسب و استر در رفت و آمد بود این روزها سوار و همراه با از ما بهترانی که عرض شد در ماشین های آن چنانی تر ، همه جا می ره تا مگر اتفاقی رقم بزنه از نوع خفنش ! از وسط آسفالت بگیر تازیر درخت !سر کوه بلند ! توی آب ! تو بیابون ! باغ ! یعنی هر جا که تو فکر کنی ! به وعده ی خوبان که یکی وفا نکند ، نه نمی گوید و خودش را سخت درگیر مردم و مسئولین کرده ! هر روز در تیتر روزنامه ها و اخبار حضور گرم داره و از نبودن بیل هم نگران نیست. این رو هم بگم که
خوب نگاه کنیم این همه کلنگ زنی اگه سودی برا مردم شهر رو روستا نداره اما بازوان توانمند بعضی ها رو قوی تر کرده جوری که آخر هفته ها ( بیشتر) که میان انگاری میرن ورزش بدنسازی و شنبه که میرن سرکار انرژی مضاعفی دارن و حالشون خوشتره…البته انگاری !
در خصوص کاربرد و کار راه اندازی کلنگ با خیلی ها مشورت کردم و خیلی مطالعه کردم و کارشناسان زیادی رو از نزدیک ملاقات کردم و جمع بندی شد و به نتایج درخشانی هم چششم نزنید رسیدم …!
مثلا با توجه به عملکرد وسیع از نظر کمّی در بکار بردن کلنگ و جابجایی بیش از اندازه کلنگ و گُل های گردن آویز این وسیله ی اصیل، به نظرم اگه در برنامه های مدیران عزیز و البته دلسوز و متخصص، اول ردیف بودجه ای برای خرید کلنگ برای شهر و روستا و کوچه و محله ها در نظر گرفته بشه خیلی ازکارها تند تر و شاید بهتر انجام بشه ! چه معنی داره کلنگ این محله بره اون محله ؟ مال این کوجه بره تو اون کوچه به زمین بخوره ؟ مال این شهرک و روستا بره اون شهرک و روستا و همین طور تا آخر خودت ادامه ش بده ! خلاصه به قول معروف گقتنی هر کسی کار خودش بار خودش اینجا هم کلنگ توُ دست و بال خودش !
البته عقل سلیم هم میگه این همه کلنگ زنی در وهله ی اول نیاز به خود کلنگ داره و با کلنگ بیشتر ، وعده ی بیشتر شکل میگیره یعنی کلنگ زنی بیشتر مثلا کار و عکس و مکث! بیشتر باهمین ها باور کن به جان خودم اتفاقات مبارک بیشتری رقم میخوره ! البته رقم نمیخوره ها ! این خوردن اون خوردن نیست ! گرفتی چی گفتم که ؟ …
اخرش هم هر چی شد بشه کی به کیه ! …یعنی اصل کار کلنگ زدنه وگرنه برادر من خواهر من اگه ساز و سازه ها ساخته شد به جز یه افتتاحیه ی مختصر !!! چیزی عاید نمیشه ! یعنی دیگه اون پروژه قابل بازدید و ژست گرفتن و عکس گرفتن و بازیدید سرزده و شبانه نیست که نیست ! پس تاخیر در تکمیل هم در ماجرای کلنگ بعضی ها حیاتیه ! خودمونی تر بگم کار تموم نشه بهتره . میشه وعده بدی امروز و فردا و به قول باباطاهر لخت و عریان هم که اهمیت نداره ( ندونم مو که فردای تو کی بی ؟) اهمیت ندی اصلا ….
راستش فکر کردم تو این دوره زمونه اگه کسی وضعش خوب نیست یا داره خراب میشه با این طرحی که عرض کردم هر کوچه یک کلنگ و حتا فراتر هر خونه یه کلنگ ، شرکت های کلنگ سازی زیادی در نقطه نقطه ی کشور تاسیس میشن و کلنگ سازان نونشون دقیقا میره توی روغن اونم روغن بدون پالم !
و پر واضح است که سه چار روز بعد هم با بسته ی حمایتی و هدایتی یه نفر شرکت کلنگ سازان به جرگه ی باشگاه های فوتبال می پیوندد و کلنگ سازان هم میرن توی ردیف نامهای بزرگ فوتبال مثل …. سازی کجا آباد و …سازان ناکجا آباد ! و آخرش هم در میدون عمل! چه میکنن این کلنگ زن و کلنگ ساز !
هر چه هست حال کلنگ این روزها خوب است اما حال ما و شهر نه …!
البته این نکته ی مهم رو نباید نادیده گرفت که جنس کلنگ و آلیاژ اون هم خیلی اهمیت داره چرا ؟ میگم خدمت تون آخه یه جا توی یه روستا خاکش خاک رُسه یه جا خاکش خشکه و شنیه … یه جا کویریه … یه جا سفته ! یه جا شُله ! یه جا هم که به قول شاعر خاک دامن گیر داره !!!
خاک دامن گیر گفتم یاد بچگیام افتادم ! دوران خوش بازی قاقالی لی و اسباب بازی …! نظر این حقیر اینجا هم اینه که حتا میشه در اسباب بازی های بچه ها مون هم با توجه به این همه تبلیعات کلنگی، کلنگ رو هم البته از نوع پلاستیکیش تو سبدش قرار بدیم ! و به بچه هامون یاد بدیم که از همون کوچیکی با کلنگ و کلنگ زنی آشنا بشن خدا رو چه دیدی شاید مدیری شد و کلنگی زد و کاری کرد ! البته کاری هم نکرد که کسی کاری نداره به کارش ! …میدونید که هر چیزی اگه بچه باید یاد بگیره بهتره تو کودکیش فرا بگیره ! این کلنگ و کلنگ زنی هم که قربونش برم جای خود داره…
خواستم آخر داستان رو تلخ نکنم اما دیدم یه کم بچه گونه میشه مثل کارتون های دهه شصت و هفتاد( که آخرش حتا شیپورچی بد جنس کارتون پسر شجاع، هم یا آدم می شد یا تنببه و البته با خنده تموم !) به همین خاطر فقط مختصر یادی کنیم از نظامی شاعر و ماجرای عشق نا فرجام فرهاد کوهکن و بیستونی که شهرتش را فرهاد برد اما بدون شیرین ماند و هر چه کلنگ زد او ، بر قلب خودش زد و چیزی سر آخر عایدش نشد که نشد ! گفتم که نگید نگفتم! این همه کلنگ و کلنگ زنی چیزی عاید مون نشه یقه کیو بگیریم ما ! ها ؟ … آخه عزیز من
چار روز دیگه هم که …
کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
و گرنه من کجا و بی وفایی
بگذریم ! سر کلنگ سلامت باد !
حالا برادر من !
ببین دور و برمون رو ؟ تا چش کار میکنه چاله چوله ست ! یه وخ فکر نکنی از شکستگی لوله کشی های آب و فاضلاب و گاز و کابل برق و از این جورچیزای خوب خوبه ! نه والله …باورش سخته اما هر چی هست زیر سر کلنگه و اون کلنگ زناییه که کلنگ ها به زمین زدند اما پروژه ها یکی پس از دیگری رو هو موند که موند …!
اینترنت المُلک