به بهانه ۱۷ مرداد و روز خبرنگار به قلم علی بهرامی
تکنولوژی نوین دنیای امروز ، ارتباط تنگاتنگ و فیزیکال مردم را که دیگر در اذهان به نوعی نوستالژی مبدل گشته ؛ اگر چه کم رنگ و انگیزه ی این کار را کم رمق ساخته ؛ اما در شکلی دیگر و فصل و فضایی دیگرگون ، مراوده ها و معامله ها ، مجاله ها و مباحثه ها و آگاهی و شناخت نوع بشر از هم دیگر و هستی پیرامون را صد چندان بالابرده است ؛ گویی محیط زیست ادمی در دنیای دیگر شکل گرفته است ؛ دنیایی پر از غم و شادی های عجیب و غریب ! دنیایی پر از هیاهوی بی مزه و بامزه ! پر از تکاپوی بدیع ! اینسان که انسان معاصر، در وضعیتی قرمز ، انبوه خط ها و خبرها ، خواب و خاطره ها و گمانها و یقین ها؛ آرامش ها و هیجانها ی بسیاری را به دوش لاغر خود آژیر میکشد ! ….
خیلی پیشترها قاصدکها ، پیشگویان ، کبوتران و جارچی ها و حتا خواب ها ی خوش از ما بهتران یا همان خواب گزاران ، و در کل پیک های نامور با مدد از جام و انجم و چرخ فلک …. خبر از وضع زمان و زمانه و یار و دیار میدادند و می رساندند و اشک و لبخندها ، غم و شادی ، استرس ها و آرامش ها را بر چشم و لب و دل و روح آدمی می نشاندند ؛ آن هم گاه محدود و مشکوک و نامعتبر ! و گاه دقیق و اعجاب برانگیز ! انسان آن روز ناگزیر بود و ناچار به اینکه ایمان بیاوردبه آنچه نیاز بود و تازه بود؛ یا برایش تازگی داشت!هرچنداگر باب میلش نباشد !…
اما حالا رسانه ها ی مکتوب و مصور ، سیستم های سمعی بصری آنالوگ و دیجیتال به همراه شبکه های مجازی و البته به همت بلند اینترنت ، به هر چه ندیده ایم بینا و هر چه نمیدانیم دانایمان کرده و به انگشت اشاره ، خانه دوست را نشانمان میدهد و صد البته از همین راه نیز بیراهه ها پدید آمد و پدیدار گشته که گاه باید به دنبال حتا حتا حتا خودمان_ که غرق این فضا شده است_ بگردیم گرد شهر !… آن هم با چراغ !!!….
اصولا اخذ آگاهی و دانش امروزه منوط و مشروط بر ارتباط با یک یا دو سه رسانه و داده های آنها یا تجویز و نسخه پیچی نهاد و مرکز خاص دیگر نیست ؛ چرا که همه چیزرنگ رسانه گرفته یا به رسانه رنگ و بو بخشیده ! خوب یا بد همه کس و همه چیز رسانه است و رسانا و ماخذ و منبع ! انگار اگر این گونه نباشند دنیا به نوعی موجودیتشان را زیر سئوال خواهد برد و کنارشان میزند! …انگار نبض دنیا و آدم و دم اندرونش با همین هیجان ها ست که می زند !
اگر چه واقفیم که همه یا خبر اند یا خبری ، خبرسازند یا خبر رسان ، خبرچین اند یا خبردار و یا خبر نگار و رسانه و رسانا! و یا و یا و یا ….
اما این وسط کسانی هستند که اختصاصا به دنبال صدور یک خبر و تزریق یک دانش یک علم و افشای یک راز ، یک معما و گشایش یک گره از کار و درج و باز نشر آن حتا جان خود را خرج میکنند . رسالتی دارند و رساله ای ! رسانه هستند و صاحب رسانه و دفتر و دستک و وبلاگ ، سایت و روزنامه و هفته نامه و ماهنامه و گاهنامه و فصلنامه و سالنامه ! اینها رسم و رسومی دارند و در کل مراسمی ! به کشف ندیدها و نشنیده ها و نگفته ها و نهفته ها ، برملا شدن حقایق و رمز و رازها و بیداری خفته ها میکوشند و هزار چشم می شوند و هزار سو می دوند ! گاهی با یک تریبون! یک مصاحبه !گاهی با یک عکس ! یک فیلم ! یک قاب! یک صفحه ، یک جمله ! یک علامت سئوال ! همه چیز را به چالش میکشانند و همه کس را درگیر . کسانی را گرفتار و انگشت به دهان و کسان دیگر را آزاد و رها !می دانند چه میکنند . گاهی رادیکال و گاهی هم سو ! شخصیت مبهمی دارند امابه رفع ابهام می کوشند . اهل زد و بند و بگیر و ببند نشدند و جیره خوار کسی نیستند ! صاف اند و بی آلایش ! اما قلدر و قوی ! با صلابت و جسور ! برای خودشان ژنرال اند . ژنرالی با اسلحه ی سرد دوربین و کاغذ و قلم و قدم ! و مامور مخصوصی برای بالا بردن شعور آدمیزاد ! شعوری که می دانند و می دانیم اگر بالا رفت جامعه طعم توسعه و مزه ی شیرین پیشرفت در همه ی عرصه ها را خواهد چشید! ژنرالهایی بدون اسب و تفنگ !بدون جنگ ! ژنرالهای ژورنالیست و فتو ژورنالیست ! روی مخ افرادی رژه می روند که به احترام قانون و مردم خبر دار نایستاده اند !خودشان سرباز خودشان هستند و مدد از کسی نمیگیرند ! این ژنرالهای راست قامت تنها به حرکت مردم و خواست آنان فکر میکنندو بس ! ژنرالهای قصه ی ما را که خبر می کنند دنیای اطراف ما خبری می شود و خیلی زود خبرساز می شوند و عده ای تیتر می شوند و عده ای دیگر در پرانتز قرار میگیرند !
زبانشان زبان مردم است و بیانشان دغدغه های مردم ! ….که خودشان مردم اند ! …
در عصر پساسانسور و پسا فیلتر قرار داریم .با این همه رسانه و داده و رسیده ! ناچار و ناگزیریم از حذف سانسور و فیلتر ! یا قبول این حقیقت !این واقعیت ! هر چه ما ننویسیم و نگوییم دیگران شاید بهتر از ما به سرعت می نویسند و می گویند !هر چه ما سکوت کنیم دیگران صدا ی شان بیشتر در می آید ! و اینکه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !
جان کلام یعنی اینکه خوب یا بد شرایط بدین گونه است و جز این نیست !
به جز اخبار برخی جریانات که دنبال منافع خودشان میگردند و کاملا هم مردم جوامع میدانندش و می فهمندش ، تقریبا اخبار مناطق و کشورها آن هم در سطوح بالا نزدیک به هم است و تفاوت چندانی ندارند ! خوب گاه مصلحت یک جامعه نیز در نشر ندادن یک سری اطلاعات و اخبار است که ما نیز قبول داریم و حق هم همین است اما اگر در همین بحرانهای منطقه و جهان بنگریم می بینیم کشورهایی که استعمارگرند و دیکتاتور ماب و داعیه دار حقوق بشرند با وجود افتادن اتفاق های عظیم و فجایع بزرگ که غیر قابل انکار است و اغماض ، سانسور خبری بالایی دارند و جالب اینکه هر چه در جهت سانسور و فیلتر خبری تلاش کنند چشم ها و دوربین هایی هست که ضمن انعکاس آن اخبار ، آنها را محکوم به سانسور کنند و این یعنی رسیدن آدمی به ناچار شدن ها و دچار شدن ها !یعنی عصر پساسانسور و پسا فیلتر ! یعنی چای شیرین خلوت خاص آدمی در این عصر طعم آرامش نمی دهد ! یعنی سانسور و فیلتر آب در هاون کوبیدن است و کاری دلخوش کنک !
توضیح بیشتر اینکه با نگاهی به سانسور شدید خبری برخی رسانه های کشورهایی چون اسراییل و انگلیس و آمریکا ،عربستان و بحرین و مصر و …. متوجه این مطلب می شویم که حتا این کشورهای مثلا پیشرفته یا پیشرفته به واسطه دیگران! با همه تبلیغات سوء و امکانات محافظه کارانه و دروغ پردازی شان و یا به قولی خودمانی رنگ کردن مسایل ، دیری نمی پاید و همه ، آگاه می شوند که چه میکنند و چه کردند ! این یعنی جهان همه تن چشم است و گوش ! و دیگر پنهان کاری به آن مقدار که در گذشته بود نداریم و هر روز بر شدت و گستره ی افشای اخبار و اطلاعات افزوده میگردد …
اما در این عصر پر هیاهو ، در کشور خودمان که کشوری آزادی خواه و مردمی و توسعه مندی ست؛ گاه به واسطه ی نگاه کوته نظرانه و افراط و تفریط ها و عدم وجود اعتدال در رفتار بعضی ها ، خبرنگاران از یک سو هم مورد محبت شدید قرار میگیرند و هم مورد بی مهری فراوان ! که زیبنده کشور اسلامی ما نبوده و نیست . اما این عصیانها و عصبانیت ها و این همراهی ها و همدلی ها از سوی اهالی خبر و رسانه در پاسخ به افراط و تفریط ها احساسی و مداوم نیست! اینان خودشانند و همین ! می ایستند ! پای اعتقاداتشان می ایستند! عقد اخوت با کسی یا کمربه قتل روحی و جسمی احدی نبسته اند . با هر کسی به اندازه ی خودش و ظرفیت در دست و بالش گفتگو میکنند و برخورد ! و همان مقدار که هست از او می نویسند که همان اندازه بخوانندش ! هر جا حس کنند که بارکجی میرود، سعی شان بر این است که به منزل و مقصدش نرسانند ! هر جا نیز یقین بدانند کسی صراط مستقیمی میرود حتا اگر تنها و بی کس ، یار غارش می شوند و رفیق راهش می شوند ! خوب ژنرال ها این چنین اند ! مغرور و مسلط و با اعتماد به نفس و صالح! تضعیف این روحیه ی کاربردی، کار۴ ناشایستی ست که گاه از کسانی سر میزند که کاش سر نمی زد ! از سوی دیگر باید این ژنرالها قدر زمان، فرصت ، موقعیت و فضای در اختیارشان را به خوبی بدانند و آن را در مسیری که شایسته کمال بشریت و هستی ست به کار ببندند …
واقعیتی که نمی توان به انکار آنکوشید این است که خبر دیگر همان لحظه ی رخ داده خبر است و ثانیه ای بعد سوخته است و بی مخاطب ! (البته گاهی خبر از هر چیزی بدون زمان بندی نیز تهیه و منتشر می شود که بماند باز … ) و حتا چرب و نرم کردن خبر و تغییر آن و گاه به روز رسانی آن و همسو کردن آن با عقاید و تاویل های جناحی نیز دیگر کارآمد نیست چرا که خبر که می رسد آدم امروز، حقیقتش را زود درمی یابد و لذت و غم ش را می برد و می خورد و سیر می شود و دیگر… همین ! و همین می شود که با این همه رسانه به تعداد آدم های دنیا ! دیگر دیر یافتن و دیر رسیدن و دور ماندن از مراکز وقوع خبر همراه با فیلتر و سانسور خبر سودی ندارد و جایگاهی ندارد؛ به همان دلیلی که پیشتر ذکر شد که همه رسانه اند و رسانا ! کافیست مساله ای پوشش داده شود و در حاشیه قرار گیرد ، لحظه ای بعد از هزار سو عریان و بی واسطه متن و اصل خبر را در می یابیم ! پس کار هم سخت است و هم آسان و هم پر عارضه ! حالا هر چه هست شاید ذوق یا دریغ باشد اما دور و دیر و دروغ نیست !…
این را هم از نظر نباید دور داشت که در این راسته یا راستا هستند کسانی که هر چه می ایستند کسی به دیدارشان نمی رود و به دیدار کسی نایل نمی شوند و تنها انجام وظیفه ی دیکته شده میکنند ! برای آنان یا همه چیز خوب است و سفید یا همه چیز بد است و سیاه یا باید باشد ! که البته راهی که میروند این جماعت به ترکستان است !تعداد این اشخاص هم بسیار بسیار بسیار بسیار محدود است ! این عده اندک اندک اندک ، اگر شغل دیگری پیدا کردند چون از روی ناچاری به سراغ خبر و رسانه آمدند و اصلا رسالتی احساس نمیکنند و شاید حسی نداشته باشند ، دوربین و قلم را در روز تولدخودشان آویزان میکنند و یک شبه بنا بر دلایلی که عدم امکانات و نبود آزادی بیان و … می نامند دست از کار خبر میکشند و از آن پس نفس راحتی مردم و خبرنگاران واقعی در فقدانشان میکشند !… در این مجال و مقال ، منظور نظر ما آنانی بودند و هستند و خواهند بود که باران باشد و آفتاب مرد سفرند !مرد راه اند … عابر کوچه پس کوچه های باریک و فراخ دنیا هستند ! مردان مرد و زنان دریا دلی که توسلی دارند و توکلی! و راه پیمای جاده ای هستند که هم هموار است و هم نا هموار و پر از خار !…اما پراست از جذبه و جذابیت !
جای تاسف دارد که این قبیله ی غریب و آشنا ، ساز مخالف که می زنند عصیان گر می خوانیم شان و رفتارشان را کودتای نافرجام ! برای سرانجام بخشی به سرنوشت مان !
برای تحکیم پایه های پست و ماندگاری ی حتا تصنعی اسم و رسم خود ، اشاره سخت و سنگین و یا حکم گاه دستور مابانه ی این ژنرالهای بی اسب و تفنگ را تاب نمی آوریم و بی درنگ ،به جنگ شان می رویم و آنچه می ماند ساز شکسته ایست در دست نوازنده ای که خیر ما را و خیر بشر دور و بر ما را می خواست به آواز بکشاند ! که نشد! که نتوانست! که نگذاشتندش! گاهی نیز اگر که موافق اند و موافقت شان را حس کردیم ، موفق شان می شمریم و چون گزندی نمی رسانند ، خوشمان می آید و بی خیال از کنارشان عبور میکنیم بی آنکه دستی برایشان تکان دهیم یا کلاه از سر برداریم !… که باز بماند !
سئوالی که در اینجا مطرح میشود این است که با این همه که ذکر شد، ترسیم گاه سنتی و گاه آوانگارد جهانی دلخواه که با شاهد مثال های دقیق توسط این جماعت دغدغه بر دوش، شکل می بندد در بسته ی پیشنهادی شان لابه لای خبر ها و عکس ها و سطور شان ، تا چه اندازه واقعی ست و تا چه مقدار دست یافتنی و مهمتر از همه مطلوب نظر ! آیا مدینه ی فاظله ی شان که در نظراتشان
متبلور گشته ، همان شهریست که انسان درونش ، مد نظر شیخ جامع الشرایط شعر مولانا ست ؟! یا چیزیست فراتر از این ؟!
اصلا در این وادی ، چه جایگاهی برای آرا و نظرات اهالی رسانه و خبر یعنی همین ژنرالهای دیده بان قایل ایم و قایل اند ؟! ژنرالهایی که گاه ایده آل می اندیشند و گاه قانع اند به هر چه هست و نیست …!
بی شک مردمان جوامع توسعه یافته به رسانه و صاحبان رسانه و حتا منتقدین قلم به دست توجه دارند و متوجه اهمیت کار و بار آنان هستند . این جوامع انتقاد پذیرند چرا که به واقعیات توجه دارند . به همان اندازه که آزادی بیان و افکار و رفتاری در چارچوب قوانین انسانی دارند ، همان اندازه رشد کرده اند و توسعه یافته اند ؛ پر واضح است که جوامع عقب مانده و یا در حال توسعه همواره تحت دیکتاتوری و لبریز از آشوب زندگانی به سر می برند و پشت درهای بسته آن کار دیگر میکنند !… همانگونه که پیشتر تشریح شد ، نگاهی به برخی کشورهای منطقه و جهان و جستار و کنکاش در روابط و مانیفست دیپلماسی و در کل حکومتی شان ، الگوهای مثبت و منفی این جریانها را می توان نمایان تر دید و شنید !
در برخی از این کشورها البته هر چه حلقه ی محدودیت ها و سرکوب ها تنگ تر شود به همان مقدار عقب ماندگی ها دامن مردم تحت سیطره شان را بیشتر خواهد گرفت و پس رفت ها را بیشتر جلو می برد !! . از همین رو نتیجه میگیریم حوزه ی خبر و رسانه و به ویره نقد رسانه ای با همه ی طول و عرض و عرضه اش بسیار بیش ازین که هست می تواند در سرنوشت جوامع نقش داشته باشند و در بهبود شرایط یک جامعه کمک نمایند و نباید از نشر واقعیات دلهره ای به خود راه داد چرا که واقعیت واقعیت است . قابل لمس است و غیر قابل انکار و ماه این روزها و این شبهای چرخ گردون زیر ابر که نمی ماند هیچ اگر زیر ابر هم بماند با این همه چشم وچراغ رسانه ای می توان در آسمان دیدش و هزار بار بوسیدش !
بیداری اسلامی که رهبر معظم انقلاب بارها به آن اشاره داشتند و امید و نوید می دادند حاصل انفجار نور انقلاب امام راحل در سراسر تاریکخانه ی جهان بود . این بازنشر توسط خیلی ها رقم خود . مردم و شهدا ؛ خبرنگاران و روزنامه نگاران و هنرمندان ،عکاسان و نویسندگان و شاعران ، روحانیت و مراجع،منبرها و معبرها ، و صد البته هدایت ها و ارشادات امام و رهبری که جای پرداخت ها ی بسیار دارد ….که توان و سواد و فرصتش نیست !
تند روی و گاه کج روی برخی از اهالی رسانه و خبر که پیشتر و در سطور قبل در شکلی دیگر گون به آن پرداختیم در حوزه خبر و رسانه گاه منجر به ضربه زدن اساسی به اعتقادات و آرمانها ، شکستن حریم خصوصی افراد و ….نیز می شود که این مسایل مطمئنن شان جامعه و حکومت را خدشه دار میکند و در کل بد اخلاقی های رسانه ای را به نوعی منتشر و ترویج می سازد و باب میکند و فتح الباب ! یعنی همین چیز و میزهایی که داریم با هم هر روز می بینیم و می شنویم و عرق میکنیم و شرم !
از آسیب های جدی در عرصه ی خبر و رسانه و به ویژه نگارش و بازتاب آن همین است که گمان میکنیم می توانیم از هر طریق وارد شویم به هر طریق وارد ! هر حرفی را می باید و می شاید زد !که البته این گونه نیست ! اگر مصلحت کشور و جامعه را در نظر نگیریم و بحران آفرینی کنیم و فرا فکنی ، اولین شکست خورده خود ما هستیم . خود ما مردم ! بی شک می توان با اندیشیدن و کنترل خود و گاه کمی صبر و خویشتن داری زودتر و سالم تر به اهداف رسانه ای دست پیدا کرد ؛ مصلحت جامعه و نظام و همه جوانب را پیش از نشر خبر می بایست سنجید و سنجیده عمل کرد چرا که قلم و قدم این عرصه مبارک است و مقدس است و در یک کلام “توتم ماست “…
???
گمان میکنم در این همه سخن پراکنده ، ذکر این مساله خالی از لطف نباشد که این روزها که میگذرد خوشبختانه کسب اخبار و اطلاعات بسیار سرعت گرفته و همزمان با وقوع حادثه و یا اتفاق ، به جزییات آن وقایع میرسیم حتا اگر دور باشیم و یا نزدیک هیچ فرقی ندارد . کافیست در گوشی خود با مدد از شبکه ها و کانال ها نگاهی بیافکنیم ….
شبکه های مجازی ،واتسپ ، تلگرام ، اینستاگرام و …. در قالب گوشی تلفن همراه یا تبلت و …. مراجعه مردم را برای خرید روزنامه و کتاب و …و حتا سرکشی به سایت های خبری و به دست آوردن زحمت دار اخبار و اطلاعات کمرنگ کرده که همگان شاهد این رخ داد هستیم ! البته علم جهت ها را به سرعت عوض میکند و ناگزیر از تمکین ایم و باید این گونه باشد و بپذیریم ! اما این موقعیت بدون مدیریت مناسب، سرشار از آسیب ها و خطرهایی نیز هست ! این پیامد گوشه گیری ها ، تجردها و تنهایی ها و به خلوت رفتن ها را در پی داشته تا به آنجا که هر جا هر کسی را می بینی سری دارد و سودایی که در گوشی ست ! فرقی هم ندارد که کجا باشد ! در مهمانی و همایش و رانندگی و سر سفره و پای تلویزیون و سر کار و در بیابان و در راه و دریا و هوا ،هرجا که او هست و هستی ست گوشی همراه انصافا رفیق راهش است ! رفیقی که گاه تو را از خود هم بی خود میکند ! رفیقی که گاه با خودش به پرتگاه می رساندت و شاید …و حتمن ….! شاید به دست آوردن اطلاعات و اخبار و دیگر داده ها آنقدر جذاب شده که باید حواسمان جز صفحه ی گوشی پرت دیگر چیز ها شود ! یقینن این مساله عطش انسان را برای به دست آوردن اخبار و اطلاعات روزانه را آن هم سریع و بدون دردسر و جذاب نشان می دهد . اگر چه از زاویه دیگر این اعتیاد ! از خیلی از رفتارهای روزمره ، سنتی و معمولی و عقلانی دورمان کرده . سرمان در گوشیست و سرگرمی مان گوشی ! یار غارمان گوشی و دیارمان در فضایی مجازی ! زن و فرزند و پدر و مادر و وطن و خویشاوندمان گوشیست ! البته تعداد این افراد بسیار بسیار بسیار اندک است ! ….
گوی انسان واقعی و حقیقی کوچ کرده اند در مجاز ! اصلن انگاری انسان امروز فقط یک کار دارد و آن هم جستجوی سخن تازه و خبر و از این دست … ! این نیز بماند…
برگردیم به تکمیل بحث قبل …
باید اذعان کرد که
خوشبختانه در جامعه اسلامی ایران با وجوددموکراسی حاکم ، به خواست و اراده مردم توجه بسیار شده و می شود . انتخابات بیشمار در ایران گواه روشنی ست بر این ادعا که این نظام نظامی مردمی ست و مردم تصمیم گیرنده ی کشورشان هستند . پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی رحمه الله علیه به خواست و اراده عامه مردم بود و در این مسیر فراموشمان نمی شود که اهالی رسانه نیز دوش آ دوش مردم به پاخاستند و قیام مردمی ایران را تا پیروزی همراهی کردند . هم راه را روشن ساختند و هم نشان دادند ! هم اعلام میکردند و هم اعلامیه میدادند ! انقلاب را خبر کردند و تیتر کردند بر صفحه ی اول روزنامه ی دنیا ! در هشت سال حماسه و دفاع مقدس و دوران پس از آن نیز تا به اکنون که کشور با رهبری فرزانه، مقتدر و استوار تر از گذشته در جهان سر ، بلند کرده ، خبرنگاران و اهالی مطبوعات با همه ی جان و دل در زنده نگه داشتن مکتب عاشورایی انقلاب اسلامی کوشیدند و می کوشند تا پرچم استقلال و آزادی ملک ایران زمین در همه ی ابعاد ، بر قله ی دنیا همواره در اهتزار باقی بماند …. پرچمی که برای داشتنش و به اهتزاز درآمدنش بر بام جهان خون داده ایم و خون دلها خورده ایم ! پرچمی متبرک به نام الله …
در این همه که ذکر شد ، درک درست اهالی خبر و رسانه از مسایل و خواست مردم ، سرعت نظام را در رسیدن به اهداف متعالی اش صد چندان ساخت و دیدیم و می بینیم که کشور عزیز ما ؛ این مرز پرگهر ؛ هر روز بر عزت و افتخارش افزوده می شود و سربلند است و سر افراز نیز درخت پر شاخ و برگ و بار انقلاب ما بر کشورهای دیگر نیز سایه افکنده و جوانه زده است ….
???
دنیای خبر دنیای هیجانهاست! دنیایی پر از انگیزه و انگیزش ! پر از بازتاب و برخورد! دنیایی سرشار از سکوت و صدا که گاه بواسطه ی آن ، جهانی انگشت به دهان می ماند و گاه خیالها تخت و راحت ! … دنیایی که در آن به روشنی می توان پی برد و پی گرفت …پیوسته بود و پدیدار ! به موازات چرخش این دنیا چه قلم ها که قدم زدند و چه قدم ها که قلم شدند در راه آنچه باید باشد و نیست و آنچه که هست و نباید!
???
۱۷ مرداد ماه بهانه آفرین احترام به قبیله ی پراکنده ایست که درهر نقطه ای از این خاک پاک و حتا فراتر از این مرزهای گوهر خیز ، پیمان بسته اند با معبود خویش که جز راستی نگویند و جز راست ننویسند ! جز راست نروند و جز راست نرویند ! آنان که اگر غریب باشند و اگر آشنا ، نه غربت متزلزلشان میکند و نه آشنایی دلخوش شان ! حقیقتی هستند پر از واقعیت … دوربین شان زوم هر چه شود به چشم می آید هرچند دور هرچند دیر ! سمت هر چه می چرخد دنیا تکانی دوباره می خورد … بلندگویشان که روشن شود صدای آزادی انسان رساتر از همیشه طنین انداز می شود و سرنوشتها شکل میگیرند ! … قلم به دست که میگیرند نگفته ها و نخوانده ها خواندنی می شوند و نوشته … و کلمات شان مطالبه میکنند معنای ژرف خود را از مخاطب ! از دنیای پیرامون ؛ حتی اگر بر وفق مرادشان نچرخد … در جسارتشان از پیش ، حق به جانب هیچ کس نیست و چهره ی حق به جانب شان برآمده از صداقت نهفته در انعکاس شان است و بس !… قصه ی خبرنگار را باید هزار بار خواند و به تاویل رساند که به ساده گی و سطحی نگری نمی شود به آفرینش آنان نگریست که لایه لایه رمز اند و مرزشان نا معلوم ! هجا هجا غزلشان هجو نابهنجاریهاست و چه هنجارها که ظهور میکنند …حالا خبرنگار واقعی ، دنیا را می فهمید و مینویسد ! و گاه همین فهم از دنیا را از حنجره ای صریح، فریاد میزند !فهم از دنیایی که هر روز رنگ عوض میکند و رنگ می بازد ! اینان همان هایی هستند که جهان را تازه تر می خواهند ! همان هایی که سخن تازه دارند و دیر زمانیست به کهنگی دل نبسته اند که کهنگی در قاموس شان معنایی ندارد ! همان هایی هستند که هستند و خواهند ماند !
۱۷ مردادماه چنان که می دانیم در تقویم رسمی کشور روز خبر نگار نام گرفته و همانگونه که عرض شد ، روز تجلیل از اهالی خبر و رسانه است . روزی که گره خورده با نام مرد مردستان ؛ شهید محمود صارمی؛ و جان فشانی اش در عرصه ی خبر ! روزی که می طلبد نگاهمان را به این قشر دغدغه مند تغییر بدهیم . ما هنوز فرهنگ استفاده بهینه از رسانه و شبکه های مجازی و در مجموع اینترنت را به خوبی فرا نگرفته ایم و نحوه ی بر خورد با اصحاب این رسانه ها و در کل این قبیله ی پراکنده را درست یاد نگرفته ایم .گاه به آنها با نگاه تحقیرآمیز می نگریم که می شود از بالا به پایین و گاه با دلهره که از پایین به بالاست !! نگاه ما هنوز به اینان نگاهی جدی و راهبردی نیست ! هنوز به علت ترسیم اشتیاهی ذهنمان از آنها ، یا از آنان می ترسیم یا می ترسانیمشان . این ترسیم ماست که رسمش نیست ! در هر دو مورد و دو وضعیت، اشکال و ایراد بر ما وارد است و بر آنان وارد نیست !
ذکر این نکته ضروریست که در مدیریت رسانه اگرچه دیگر همه به نوعی نقش دارند اما می طلبد تا اصحاب رسانه نیز در کنار اهتمام دیگران در استفاده و بهره برداری درست ، با ارایه راهکارهای استفاده بهینه از رسانه ها به ویژه شبکه های مجازی به عنوان در دسترس ترین شبکه های اطلاع رسانی، نوعی فرهنگ سازی را با همت مدیران و متولیان امر اشاعه دهند؛ باشد که این همه رسانه و رسانا بتوانند سبب ساز توسعه و پیشرفت و آبادانی جامعه گردد …
در پایان اینکه :
خبرنگاران ادامه دهندگان شایسته ی راه شهید محمود صارمی اند …ژنرال فقید عرصه ی خبر ! هم او که در راه اسلام و قران و آنچه آرمان خود می نامیمش ، در راه انعکاس حقایق این جهان پرآشوب؛ در راه ثبت و نشر محکومیت استکبار و استعمار ، و بازنشر آزادی خواهی انسان ، قلم زد و قدم زد و جان خویش را به جانان سپرد ! خبرنگاران از این نسل و نژادند . از جنس خودمانند !..باور کنیم اینها مهمان ناخوانده
نیستند ! خواندنی هستند ، دیدنی و شنیدنی !دست خودشان نیست اگر دست به چیزی می زنند ! سر آخر دستاوردشان مال همه ست . این ها دست من و توست ! …خدا وکیلی قدری به خودمان بیاییم! خبرنگاران خودی اند ! بی خود و بی جهت شان نخوانیم ! بین خودمان باشد ، نباشند دنیا چیزی کم دارد ! …
بگذاریم خبرنگاران رو باشند و رو کنند ! روبه رویشان نایستیم ! با آنها رو باشیم ! اجازه بدهیم بی اجازه وارد شوند ! جای دوری نمی رود ! همین نزدیکی ها با آنها قرار بگذاریم !… همین حالا !
تازه وقتی رسیدند زیر سقف آسمان، بی کلاه و با کلاه
خبردار بایستیم
به احترام خبرنگار !…