روایت خواندنی سفیر اسبق ایران از سرنوشت چائوشسکو پس از سفر به تهران/ سرنگونی چائوشسکو انقلاب نبود/ بلاتکلیف بودم که استعفا کردم

زینب اسماعیلی: رومانی یکی از معدود کشورهای اروپایی بود که می شد رابطه خوب قبل از انقلاب را بعد از انقلاب هم ادامه داد؛ کشوری ایستاده بر آرمان کلاسیک سوسیسالیسم و در میانه دو بلوک شرق و غرب. دو سفر شاه به رومانی و دو سفر چائوشسکو به ایران و حتی حضور در جشن ۲۵۰۰ ساله شیراز در سال ۵۰، چند قرارداد همکاری اقتصادی و فنی بین دو کشور قبل از انقلاب بستر مناسبی بود تا دولت هاشمی رفسنجانی که با شعار سازندگی..

زینب اسماعیلی: رومانی یکی از معدود کشورهای اروپایی بود که می شد رابطه خوب قبل از انقلاب را بعد از انقلاب هم ادامه داد؛ کشوری ایستاده بر آرمان کلاسیک سوسیسالیسم و در میانه دو بلوک شرق و غرب.

دو سفر شاه به رومانی و دو سفر چائوشسکو به ایران و حتی حضور در جشن ۲۵۰۰ ساله شیراز در سال ۵۰، چند قرارداد همکاری اقتصادی و فنی بین دو کشور قبل از انقلاب بستر مناسبی بود تا دولت هاشمی رفسنجانی که با شعار سازندگی روی کار آمده بود به ارتباط با این کشور روی خوش نشان دهد. چه آن‌که دولت رومانی در زمان جنگ تعاملات نظامی با ایران داشت. رومانی جزو معدود کشورهایی بود که به جنبش‌های آزادی‌بخش اجازه داده بود تا در این کشور دفتر داشته‌ باشند. از مهم‌ترین آن‌ها، جنبش آزادی‌بخش فلسطین بود که نمایندگی فعالی در رومانی داشت. همه اینها برای ایران با سیاست غرب‌ستیز آن‌زمان کافی بود تا به گسترش رابطه با رومانی با رهبری چائوشسکو روی خوش نشان دهد.

اما سفر نیکلای چائوشسکو به تهران همزمان شد با پایان ریاست کمونیستی ۲۴ساله او بر رومانی، سفری که هنوز در خاطره‌ها مانده و منجر به اعدام انقلابی رهبر بازگشته از سفر تهران شد.

سفر چگونه استارت خورد؟

اسفند ۶۷ آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رییس جمهوری وقت به رومانی و یوگسلاوی سفر می‌کند و طبیعتا در همان سفر دعوت از میزبان هم انجام گرفت. آذرماه ۶۸ چند ماهی بعد از روی کارآمدن دولت هاشمی رفسنجانی این سفر انجام می‌شود. دعوت سفر هم توسط فرستاده ویژه‌ای از سوی ریاست جهوری که یکی از معاونان وزارت خارجه است، انجام‌ می‌شود. سفارت هماهنگی‌های سفر را انجام می‌دهد و سفیر از چند روز قبل از سفر به تهران می‌آید تا هماهنگی‌ها میزبانی هم به خوبی انجام شود. اما در زمان سفرش به تهران در یک شهر ناآرامی‌ها آغاز می‌شود و یک روز بعد از بازگشت رییس جمهور، با جریان اعتراضی فراگیری مواجه می‌شود که طومار رهبری او را در هم می‌پیچد.

باور نکرد

مستندات نشان می‌دهد چائوشسکو هیچ‌گاه موقعیت رو به سقوط خود را باور نکرد؛ عطاالله مهاجرانی به عنوان معاون هاشمی رفسنجانی روایت کرده که وقتی چائوشسکو در ایران بود، از رومانی با او تماسی گرفته می‌شود و به او خبر می‌دهند که در آنجا التهاباتی هست، اما او نمی‌پذیرد. محمد جمشیدی گوهری در این مورد می‌گوید: «در جریان سفر چائوشسکو به ایران و نه قبل از سفر او، در شهر مرزی «تیمی شوآرا»، جمعی با نیروهای دولتی درگیر می‌شوند و این قضیه، چند نفر کشته می‌دهد. کل اتفاقی که در این کشور و در غیبت چائوشسکو رخ داده بود در همین شهر و نه در هیچ کجای دیگر رومانی بود و او به این اتفاق هرگز به صورت یک جنبش نگاه نمی‌کرد. چائوشسکو در ظرف دو روز بعد از بازگشت به رومانی فراخوانی داد که با مردم در یک جای عمومی شهر صحبت کند؛ قصدش هم محکومیت و جمع کردن ماجرا بود. همیشه هم اجتماعات فرمایشی را داشت و در سایه فضای امنیتی همه چیز به اصطلاح به خوبی و خوشی برگزار می‌شد، اما این ‌بار حین سخنرانی، برخی شروع به هو کشیدن کردند، ولی این دفعه دیگر نیرویی برای بازدارندگی در کار نبود. سخنرانی ناتمام ماند و چائوشسکو هم بعد از خروج از جمع مردم دستگیر، به سرعت محاکمه و سریعا همراه همسرش اعدام شد.»

همین و تمام. اما در ایران در فضای عمومی و رسانه‌ای و مجلس همه تقصیرها بر گردن سفیر انداخته شد تا او متهم اصلی گزارش صحیح ندادن از کشور مبدا شناخته شود و در تهران همه میزبانان لباس عافیت بپوشند. اما به واقع سفیر متهم بود؟ سفیر از رومانی چه گزارش‌هایی به تهران می‌داد؟ وضعیت آن‌جا چگونه بود و آن‌چه در رومانی رخ داد واقعا یک انقلاب یا خیزش بود یا کودتایی هماهنگ؟

این‌ها را در فرصت جدید مصاحبه‌ای که توانستم با محمد جمشیدی گوهری سفیر اسبق ایران در رومانی داشته‌باشم پرسیدم که این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید؛ یک مرور جدید از حادثه‌ای که ۳۵ سال پیش رخ داده است:

پاشنه آشیل نظام‌های چپ، فضای ایدئولوژیک و بسته در نهاد قدرت بود که به زودی در عرصه سیاسی و فکری، جامعه را گرفتار اختناق و سرکوب کرد و در حوزه اقتصاد و صنعت نیز از رشد و خلاقیت بازماند

شما نزدیک به سه سال در رومانی سفیر بودید. این سه سال زمانی حیاتی در تاریخ رومانی است، چه آنکه به اعدام چائوشسکو منجر می‌شود. لطفا از آن سال‌ها و وضعیت رومانی برایمان بگویید، رومانی آن روزها از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چه شرایطی داشت؟

رومانی در جهان دو قطبی آن دوران، کشوری از اروپای شرقی و با نظام سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی چپ، عضوی از اردوگاه سوسیالیسم/کمونیسم بود با همان معضلاتی که اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان مادر نظام کمونیستی و سایر کشورهای اردوگاه شرق داشتند؛ یعنی قدرت به شدت متمرکز، اختناق، جو امنیتی و سرکوب و محدودیت‌ و بعضا ریاضت‌ اقتصادی. در کنار این مشکلات زمینه‌ای، تلاش مستمری نیز از سوی غرب، به ویژه آمریکا در ایجاد جریان قدرتمند پروپاگاندا علیه اردوگاه و ایدئولوژی چپ وجود داشت. نتیجه باورپذیر پروژه‌های سیاسی و تبلیغاتی اتاق فکرهای غربی برای گروه‌های هدف در کشورهای اروپای شرقی این بود که غرب مظهر آزادی، پیشرفت و رفاه، و شرق نماد خفقان، عقب‌ماندگی و محرومیت است. چنین استنتاجی، فضایی از حسرت‌زدگی و نارضایتی را به طور روزافزون در این کشورها دامن می‌زد. واقعیت این است که نمی‌توان ظهور جنبش چپ را در دنیا بدون دستاورد تلقی کرد. دولت‌های برآمده از سال‌های اوج و محبوبیت این جنبش، به کارآمدی چشمگیری در حوزه‌های عدالت اجتماعی، برابری‌خواهی جنسیتی، آموزش، فرهنگ و هنر، بهداشت، ورزش، علم و صنعت رسیدند؛ به گونه‌ای که نظام سرمایه‌داری را به طور جدی به وحشت انداختند.

همین هراس از گسترش جنبش چپ موجب شد تا سرمایه‌داری توجه به حقوق کارگران و اصناف را در دستور کار خود قرار دهد و برای تأسیس نهادهای صنفی مثل اتحادیه‌ها و سندیکاها جواز صادر کند و به این ترتیب خود را بیمه کند. پاشنه آشیل نظام‌های چپ، فضای ایدئولوژیک و بسته در نهاد قدرت بود که به زودی در عرصه سیاسی و فکری، جامعه را گرفتار اختناق و سرکوب کرد و در حوزه اقتصاد و صنعت نیز از رشد و خلاقیت بازماند. این جوامع هر چه که از زمان انقلاب یا تحولات چپ‌گرایانه فاصله گرفتند و نسل‌های جوان‌تر بیگانه با ارزش‌های چپ به عرصه رسیدند، به بی ثباتی نزدیک‌تر شدند. رومانی هم از این قاعده مستثنی نبود. گفتنی ست که دولت سوسیالیستی این کشور برنامه‌های اقتصادی خود را در مجموع به طور سازمان یافته مطابق زمان‌بندی و الگوی ایدئولوژیک خود پیش می‌برد؛ طبعا با کشورهای صنعتی و ثروتمند غربی، قابل قیاس نبود. چائوشسکو در سال پایانی دولت خود، وام‌های بین‌المللی رومانی را به تمامی، بازپرداخت کرده بود.

رومانی در کشاورزی، صنعت، صادرات و واردات، اقتصاد تعریف شده‌ای داشت، می‌توان گفت مسکن و اشتغال را به نوعی برای شهروندان حل کرده بود. فاصله شهری و روستایی را با ایجاد زیرساخت‌های توسعه در روستاها، کاهش داده بود. اعتیاد به مواد مخدر در رومانی جایی نداشت. مظاهر فقر به معنای حاشیه‌نشینی، کارتون‌خوابی، تکدی‌گری یا گرسنگانی که در سطح جامعه به چشم بیایند، اصلا دیده نمی‌شد. وسایل و ابزارهای آموزشی و ورزشی، انواع لباس، پارچه، ظروف، انواع وسایل منزل تولید داخلی بسیار ارزان بود؛ ولی مردم خشنود به نظر نمی‌رسیدند. چون ریاضت اقتصادی در قالب سهمیه‌بندی سخت‌گیرانه در مورد بعضی از اقلام غذایی یا کالاهای وارداتی یا اقلامی که به لحاظ صادراتی ارزآور تلقی می‌شدند، به جد، وجود داشت و مهم‌تر این‌که فضای امنیتی، ترس و وحشت از اظهار نظر را بر جامعه حاکم کرده بود. برنامه‌های رادیو و تلویزیون بسیار محدود و همان نیز، مملو از تبلیغات برای حکومت بود. بر همه این عوامل که روز به روز فاصله ملت را از حکومت بیشتر می‌کرد باید این مسأله را هم افزود، این‌که مذهب در جوامع کمونیستی از متن به حاشیه رانده شده بود. با این حال، ۷۰ سال سلطه کمونیسم نتوانسته بود ارتباط توده‌های مردم را از مذهب قطع کند. تضاد میان نیاز و باورهای دینی اقشار مذهبی و ارزش‌ها و رویکرد ضد مذهبی حکومت‌های چپ، خود، انگیزه‌ مخالفت و تقابل با حکومت را در این جوامع بالا می‌برد. از قضا در رومانی نخستین جرقه ناآرامی در شهر تیمیشوارا در ارتباط با فشار امنیتی بر یک کشیش زده شد که به اعتراض جدی مردمی کشید و شعله‌ور شد.

روایت خواندنی سفیر اسبق ایران از سرنوشت چائوشسکو پس از سفر به تهران/ سرنگونی چائوشسکو انقلاب نبود/ بلاتکلیف بودم که استعفا کردم

رومانی مساله مسکن و اشتغال را به نوعی برای شهروندان حل کرده بود. فاصله شهری و روستایی را با ایجاد زیرساخت‌های توسعه در روستاها، کاهش داده بود. اعتیاد به مواد مخدر در رومانی جایی نداشت. مظاهر فقر اصلا دیده نمی‌شد. وسایل و ابزارهای آموزشی و ورزشی، انواع لباس، پارچه، ظروف، انواع وسایل منزل تولید داخلی بسیار ارزان بود؛ ولی مردم خشنود به نظر نمی‌رسیدند. چون ریاضت اقتصادی در قالب سهمیه‌بندی سخت‌گیرانه در مورد بعضی از اقلام غذایی یا کالاهای وارداتی یا اقلامی که به لحاظ صادراتی ارزآور تلقی می‌شدند، به جد، وجود داشت و مهم‌تر این‌که فضای امنیتی، ترس و وحشت از اظهار نظر را بر جامعه حاکم کرده بود.

ارتباطات شما به عنوان سفیر در آن دوره زمانی بیشتر با چه بخش‌ها یا نهادها و کشورهایی بود؟ (که به‌عنوان منبع اطلاعاتی شما نقش داشتند)
ارتباط سفرا به صورت رسمی طبعا با وزارت خارجه کشور محل مأموریت است و ملاقات‌ با مقامات از این طریق تنظیم می‌شود. دیپلمات‌ها از کشورهای مختلف البته نشست‌ها و گعده‌هایی نیز با هم دارند که با یکدیگر تبادل نظر و اخبار می‌کنند. سفارت‌خانه‌ها البته برای کسب اخبار علنی و پشت پرده باید گوش‌های تیزی داشته باشند. اگر مراد از این پرسش این باشد که گوش تیز سفارت ایران می بایست به گونه‌ای از ماجرای سقوط حکومت چائوشسکو بو برده باشد؛ باید بگویم که قطعا گوش چائوشسکو و نزدیکانش برای شنیدن صدای قدم‌های سرنگون‌طلبان تیزتر از گوش سفارت ما بود و اگر چیزی شنیده بودند، به یقین از کشور خارج نمی‌شدند تا مجبور شوند با عجله برگردند و سرنگون شوند! با این حال ما می‌دانستیم که مردم در این کشور، از سیاست‌های سخت ریاضتی و سانسور و اختناق بسیار ناراضی بودند. این مسائل هم به ایران منعکس شده بود. با این حال مجموعه اطلاعات کسب‌شده ما تا آستانه سفر چائوشسکو به ایران، مساله‌ای را که گویای شرایط غیرعادی به شکل خیزش یا آشفتگی سیاسی در رومانی باشد، به هیچ عنوان نشان نمی‌داد.

قطعا گوش چائوشسکو و نزدیکانش برای شنیدن صدای قدم‌های سرنگون‌طلبان تیزتر از گوش سفارت ما بود و اگر چیزی شنیده بودند، به یقین از کشور خارج نمی‌شدند تا مجبور شوند با عجله برگردند و سرنگون شوند!

دوره سفارت شما، همراه است با یکی از بدترین دوره های ارتباطی ایران با اروپا. این چقدر کار را سخت می کرد؟ یا در ارتباط با رومانی شباهت‌های ایدئولوژیک و نزدیکی‌هایی که با سیاست وقت در ایران وجود داشت؟

می‌شود گفت غرب عطف به منافع و مصالح ویژه خود که در مجموع با رژیم پهلوی تأمین می‌شد، اساسا نظر خوبی به انقلاب ۵۷ و نظام جدید در ایران نداشت و روابط سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک‌اش با ایران، خصوصا در دوران جنگ، تحت تأثیر همین نگاه بود. همین واقعیت، در دنیای دوقطبی آن برهه، ایران را برای ایجاد فرصت‌ها، ناگزیر از توجه به شرق می‌کرد. شاید مهم‌ترین شباهت ما با کشورهای بلوک شرق، همین خط‌کشی میان غرب و شرق بود و الّا تفاوت‌های جمهوری اسلامی با نظامی مثل حکومت رومانی در آن زمان، بسا بیشتر از شباهت‌های ما بود. متاسفانه آن خط‌کشی جهانی هنوز به قوت خود باقی است و مظاهر وحشت‌انگیز خود را در جنگ روسیه و اوکراین (در واقع جنگ ناتو با روسیه) و نیز در تنازعات خونبار و هولناک در خاورمیانه، به رخ کشیده است.

در مصاحبه قبلی که با شما داشتیم، تمایل نداشتید از عبارت خیزش یا انقلاب در مورد رومانی صحبت کنید. پس شما معتقدید آنجا چه اتفاقی رخ داده؟ آیا یک کودتای ارتشی بود؟ چقدر احتمال می دهید یا منابع تحلیلی که در این سه دهه نوشته شده، حمایت شوروی از ارتش رومانی برای کودتا را نشان میدهد؟ می‌شود گفت چائوشسکو قربانی پوست اندازی رسیدن به دوران جنگ سرد بود؟

قبلا به زمینه‌های مساعد جامعه رومانی در تمایل به تغییر رژیم اشاره شد. نمی‌توان از نظر دور داشت که برنامه پروستاریکا و گلاس‌نوست گورباچف، سرآغاز ایجاد تحولات در اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق شد و رومانی از معدود کشورهایی بود که رهبرش یعنی چائوشسکو در برابر پذیرش این تحولات و دوری از سوسیالیسم، نه تنها نرمش نشان نداد، بلکه در برابر شوروی ایستادگی کرد. به نظر من آن چه که در رومانی اتفاق افتاد، اجرای یک پروژه سیاسی برای سرنگونی چائوشسکو بود که روی همان زمینه مساعد سوار شد. پروژه‌ای که با توافق غرب، شوروی و با همراهی ارتش رومانی صورت گرفت. به واقع کودتایی بود با حمایت کشورهای خارجی که با اقبال مردمی مواجه شد. درباره این رخ‌داد پژوهش‌هایی هم انجام شده که همین ادعا را تایید می‌کند. از جمله به ۳ کتاب به زبان فرانسه می‌شود اشاره کرد:

*انقلابی در کار نبود/ رومانی: داستان یک کودتاLa Révolution n’a pas eu lieu / Roumanie : l’histoire d’un coup d’Etat. Victor Loupan/ Editions Robert Laffont

*دروغی به بزرگی قرن/ رومانی، داستان یک فریبکاریUn mensonge gros comme le siècle : Roumanie,l’histoire d’une manipulation. Michel Castex/ Editions Albin Michel

*کالبد شکافیِ کودتای رومانی: در دیارِ دروغِ پیروزAutopsie du coup d’Etat roumain : Au pays du mensonge triomphant. Radu Portocala. Editions Calman- levy

کل سفر چالش برانگیز چائوشسکو در ایران دو روز بود. خاطرات شما، روایت کوتاه آقای مهاجرانی و خاطرات آقای هاشمی نشان می‌دهد، هیچ دستاورد خاصی در سفر وجود نداشته.‌ اساسا دستور کار سفر چه بود؟

آقایان هاشمی و مهاجرانی چیز عجیبی نگفته‌اند؛ سفر دو روزه‌ی رئیس یک دولت به کشور ما که با عجله برمی‌گردد و بلافاصله سرنگون می‌شود، چه دستاوردی باید برای کشور ما داشته باشد؟! البته رومانی پیش از این تحولات، با ایران مراوداتی داشت. در دوران جنگ از نادر کشورهایی بود که با احتیاط در کنار ایران بود و بخشی از سلاح‌های نیمه‌سنگین ما را تأمین می‌کرد. این کشور در ازای دریافت نفت مورد نیاز، در صنعت تراکتورسازی و ساخت ابزارآلات کشاورزی با ایران همکاری داشت و بیش از ۴۰۰ سیت دانشگاهی در رشته‌های پزشکی و مهندسی در اختیار دانشجویان ایرانی گذاشته بود. این بدان معناست که اگر آن سفر کذا، به طور عادی انجام می‌شد، با توجه به سابقه مراودات، می‌توانست دستاوردهایی برای کشور داشته باشد.

در تهران بعد از شنیدن خبر اعدام مهمان پنج روز پیش تان چه اتفاقاتی رخ داد؟

حال بد و تلخی بود. طبعا در ایران کسی به شخص چائوشسکو ارادت و تعلق نداشت، گیجی و سرخوردگی از این رخ‌داد غیر منتظره و این که چه طور در ایران این ماجرا باید جمع شود، آزار دهنده بود.

متاسفانه ابلاغ اداری پایان مأموریت من را با بی‌اخلاقی، خرج این کردند که در رسانه‌ها اعلام شود که سفیر به علت کوتاهی در ارسال اطلاعات صحیح از محل مأموریت، عزل شد که مثلا برای دولت و نظام، آبرو بخرند! به هر حال هیچ توبیخی در کار نبود، چون دلیلی برای آن وجود نداشت.

۹-برخلاف اینکه برخی منابع نوشتند شما توبیخ شدید، روایت خودتان این نیست. برایمان بگویید بعد از اعدام چائوشسکو چه اتفاقی رخ داد؟ به رومانی برگشتید؟ ماموریت تان تغییر یافت؟
مأموریت من در آستانه سفر چائوشسکو به ایران، به لحاظ سنوات پایان یافته بود و مطابق قاعده می‌بایست به زودی این موضوع به من ابلاغ شود. متاسفانه ابلاغ اداری پایان مأموریت من را با بی‌اخلاقی، خرج این کردند که در رسانه‌ها اعلام شود که سفیر به علت کوتاهی در ارسال اطلاعات صحیح از محل مأموریت، عزل شد که مثلا برای دولت و نظام، آبرو بخرند! به هر حال هیچ توبیخی در کار نبود، چون دلیلی برای آن وجود نداشت. بالطبع باید گفت که هیچ دلیلی هم برای احساس تقصیر در دولت نبود؛ دقیقا با همان منطق که دلیلی برای توبیخ اینجانب نبود؛ یعنی حکومتی سرنگون شده بود که رهبر و نزدیکان‌اش از این سرنگونی بویی نبرده بودند و رهبر آن کشور با خاطر جمع، سفر دیپلماتیک خود را به کشور ما عملی کرده بود، ما با چه ابزار، امکانات و حساسیتی دقیق‌تر از آن رهبر ساقط شده می بایست پیش‌بینی این امر را می‌کردیم تا سفربرنامه‌ریزی شده رهبر آن حکومت را به ایران، لغو کنیم ؟! در خصوص نارضایتی‌های جامعه که شرح‌اش رفت، سفارت حسب تکالیف محوله، پیوسته به تهران گزارش کرده بود؛ ولی نشانه‌هایی از وقوع یک انقلاب با تعریفی که در جامعه‌شناسی سیاسی از بروز مراحل مقدماتی این پدیده ارائه شده، در جامعه رومانی مشاهده نشده بود و هیچ اثر مستندی تا به حال ارائه داده نشده حاکی از این که سفارت کشور دیگری (خارج از دایره کشورهای درگیر) چنین دریافتی را گزارش کرده باشد. برای وقوع یک انقلاب، نارضایتی عمومی شرط لازم است که در رومانی بود، ولی بنا به تجربه همه کشورهای درگیر با ناپایداری، شرط کافی نیست و نیاز به وجود عوامل و شرایط تعیین کننده دیگری است که شرح آن در حوصله این مصاحبه نیست و به نظر من در رومانی نبود. واقعیت این است که در آن ماجرا مسؤلان ذی‌ربط تحت تأثیر فشار و شماتت رقبای سیاسی، فاقد توانایی مدیریت آن واقعه بودند و آسان‌ترین راه را که خرج کردن آبروی سفیر بود، برگزیدند. از این‌ها گذشته باید عرض ‌کنم که تصمیم برای دعوت از یک رئیس جمهور به هیچ عنوان صرفا وابسته به نظر یک سفیر نیست. مجموعه‌ای از افراد کارشناس آشنا با مسائل در میز کشور مورد نظر در وزارت امور خارجه که سفیر هم یکی از آن‌هاست، به جمع‌بندی می‌رسند. ضمن آن که دعوت از چائوشسکو برای آمدن به ایران در سطحی بالاتر تصمیم گرفته شده بود و پاسخی به سفر مقام رهبری به رومانی در زمانی که ایشان عهده‌دار مسئولیت ریاست جمهوری بودند، شمرده می‌شد و در نگاه کلان، اقدامی برای خروج از انزوا و فعال کردن مراودات دیپلماتیک به حساب می‌آمد.

شما ماموریت در هند، لیبی، و نیکاراگوئه را علاوه بر رومانی در سابقه کاری تان دارید.‌ آیا رومانی در زندگی حرفه ای شما، نقطه عطفی برای تنزل جایگاه شغلی بود؟
مأموریت هند و لیبی پیش از مأموریت در رومانی بود و من در کشورها نفر دوم بودم نه سفیر. پس از رومانی در دفتر مطالعات وزارت امور خارجه رئیس گروه آمریکا و اروپا بودم و بعدا و نهایتا در نیکاراگوآ سفیر شدم که هم‌زمان در گواتمالا، الساوادور، کارستاریکا و هندوراس هم سفیر اکردیته بودم. بنابراین موضوع تنزل جایگاه شغلی در میان نبود و البته گفتنی است در برگشت از رومانی تا انتصاب در دفتر مطالعات، مدتی را در بلاتکلیفی پرسش‌برانگیز و آزار دهنده‌ای سپری کردم که منجر به نوشتن یک استعفانامه اعتراضی شد، ولی این استعفا پذیرفته نشد و با دلجویی هم همراه شد.

برخلاف آنچه که در مورد برخورد با شما بعد از اعدام چائوشسکو گفته می‌شود، در تنها مصاحبه‌ای که یک دهه پیش با شما داشتیم گفتید که بعد از پایان کار در رومانی توبیخ نشدید و روایت خودتان این بود که تنها ماموریت تان اندکی زودتر به پایان رسیده است. اما حاشیه های سیاسی ایجاد شد که وزارت خارجه برای رد کردن آنها از خود، تقصیر را به گردن سفیر یعنی شما انداخت. بعد از ۳۴ سال از آن رخداد، دوست دارید به آقای ولایتی وزیر وقت چه چیزی بگویید؟

خوشبختانه من این مسأله را شخصی نکردم و موضوع را برای خودم با این عنوان حل کردم که در موقع بحران، احتمال اشتباه بالا می‌رود و کسانی که تجربه کافی ندارند، بیشتر و زودتر اشتباه می‌کنند. ما در آن سال‌ها در حال آزمون و خطا بودیم. متاسفانه تاوان این آزمون و خطا برای بعضی بسیار گران تمام شد که مورد مربوط به اینجانب، کوچک‌ترین آن‌ها ست. پرسش مهم اما این است که آیا از این خطاها درس گرفته‌ایم؟ کاش جواب به این پرسش مثبت باشد…

۳۱۱۳۱۴

لینک کوتاه خبر:

https://safirshushtar.ir/?p=20565

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: