یکی از موضوعات بسیار مهم و حساس تاریخ تشیع ، دوران ولایت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است ؛ که پیرامون آن ، فراوان بحث و گفتگو شده است. شایسته است به مناسبت میلاد مسعود آن امام عزیز، تحلیلی موجزبر دوران امامت آن امام همام (علیه الصلاه و السلام )تقدیم پیروان و دوست داران اهل بیت (علیهم السلام) گردد، به آن امید که ان شاء الله بتواند مقداری از زوایای خاص این دوران را بیان کند. آنچه در پی می آید تحلیلی است کوتاه ازدوران سراسردرس وعبرت امام مجتبی (ع) که توسط “حجه الاسلام والمسلمین ابراهیم ظاهری” به رشته تحریردرآمده و به محضر خوانندگان محترم تقدیم می گردد.
پس از واقعه ی صفین و سرکوبی خوارج نهروان ، امیرالمومنین علی (علیه السلام) به منظور حذف معاویه از صحنه ی خلافت و قطع ماده ی فساد از جامعه ی اسلامی و استقرار عدالت ، سپاه عظیمی بسیج نمود ولی پیش از آن که به این مهم توفیق یابد به دست خوارج در کوفه شهید شد. و «عبدالله بن عباس» خبر شهادت حضرت را به مردم ابلاغ کرد پس از این واقعه امام حسن مجتبی (علیه السلام) برای مردم خطبه ی کوتاهی ایراد فرمودند:
“ایها الناس اتقواالله،فانّاامراؤکم واولیاؤکم وانّااهل البیت الّذین قال الله تعالی فینا”
ای مردم! تقوای الهی را رعایت کنید به درستی که ما امراء و اولیاء شما هستیم ما اهل بیت هستیم کسانی که خداوند در باره ما فرموده است: “اِنّمایُریدُاللهُ لِیُذهبَ عَنکم الرّجسَ اهل البیتِ ویُطهّرَکم تَطهیراً” اکنون شما بامن بیعت کنید برای این که مصالحه نمایید با کسی که بامن در صلح است ونبرد کنید با کسی که بامن در جنگ است.”بایعتمونی علی ان تصالموا من سالمنی وتحاربوا من حاربنی”پس از این که امام حسن (علیه السلام) متوجه شد که بعضی از اشراف و اعیان به سوی معاویه روی آورده اند؛ ضمن سرزنش آنان طی چند نوبت مکاتبه، معاویه را دعوت نمود که از فتنه و آشوب بپرهیزد. اما معاویه در جواب امام (علیه السلام) ضمن اشاره به سابقه کار اجرائی و فرمانروائی بیست ساله وکبر سن خویش در جواب امام نوشت“فانت احقّ ان تجیبنی الی هذه المنزله التی سألتنی “ تو سزاوار هستی که در این چیزی که از من می خواهی، بامن (معاویه)بیعت کنی؛ ونامه را بدست نمایندگان امام (ع) داد و گفت: “ارجعا فلیس بینی وبینکم الّا سیف”برگر دید؛ که میان من وشما جز شمشیر چیزی نیست. آن گاه معاویه «ضحاک بن قیس» را جانشین خود در شام قرار داد و با سپاه شصت هزارنفری به سوی کوفه حرکت کرد.خبربه کوفه رسیدولی باهمه تلاشی که امام حسن(ع)نمود، ابتدا فقط چهار هزار نفر در «نخیله» حاضر شدند و بقیه ی افراد حساسیتی از خود نشان ندادند.با تلاش فراوان بالاخره امام (ع)بیست هزار نفر را برای مقابله با لشکر معاویه بسیج نمودو بر این اساس؛ سپاه امام حسن (ع) و معاویعه (علیه الهاویه)به فاصله چند ماه پس از شهادت امام علی (علیه السلام) در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. اما این جنگ ،به عللی که در پی خواهد آمد منجر به آتش بس شد ( در تاریخ ازاین واقعه به صلح امام حسن (ع)تعبیر کرده اند ،اما درست آن است که بگوییم “آتش بس”، چون امام حسن (ع)مظهر حق و عدالت ؛ با معاوبه مظهر کفر و بی عدالتی و ظلم و نفاق ، هرگز نمی توانند باهم مصالحه کنند ..بررسی عوامل موثردر این آتش بس بسیار مهم است ودر واقع جواب این سوال که امام حسن (ع) چرا تن به آتش بس داد اهمیت زیادی دارد.
از دو جنبه می توان علل پذیرش آتش بس را توسظ امام حسن (علیه السلام )بررسی کرد
الف) جنبه ی خارجی: در خارج از مرز های اسلام ، دشمنان اسلام _ مثل امپراطوری روم که ضربه ی فراموش نشدنی و سیلی محکمی از اسلام خورده بود – همواره در صدد پیدا کردن فرصت مناسبی بودند تا شکست خود را جبران کنند. و زمانی که خبر مواجهه ی سپاه امام (ع)با معاویه را شنیدند با لشکر عظیمی در نزدیکی مرز های کشور اسلامی مستقر شده، و آماده حمله به سرزمین های مقدس اسلامی شدند.در چنین شرایطی وقوع جنگ به نفع دشمن بیگانه بود ، علاوه براین و بنا برنقل بعضی از مورخان ، رومی هاقرار بود از معاویه حمایت کنند.
ب) جنبه ی داخلی:برای پیروزی درجنگ،طبق محاسبات ظاهری سه عنصر باید موجود باشد:
۱-نیروی مقاوم،ایثارگروتسلیم ناپذیر
۲-فرماندهان وفادار ولایق
۳- هماهنگی وانضباط کامل.
عنصراول:بامختصربررسی، به خوبی آشکار می شود که سپاه امام (ع)فاقد این سه عنصر مهم بودچون نیروهای امام (ع) به دلایل زیر ازجنگ خسته وروحیه ی مقاومت وایثار خودرااز دست داده بودند
اولاً:جنگ های طولانی جمل،صفین،نهروان، خصوصا جنگ دائمی چهل ساله ای که از آغازهجرت تاآن عصر ادامه داشت.
ثانیاً:جنگ امام حسن بامعاویه جنگ بادشمن بیگانه نبود؛ بلکه با کسانی بودکه خودرامسلمان می نامیدند وتادیروز دریک سنگرعلیه روم ودشمنان خارجی می جنگیدند.
ثالثاً:تلفات سنگین درجنگ های صفین،جمل،نهروان و….
عنصردوم :خیانت فرماندهی(به عنوان نمونه؛فرار عبیدالله بن عباس به همراه هشت هزار نفرازلشگر خویش)باتطمیع توسط معاویه ازجمله ضعف های موجوددر سپاه امام (ع)بود.همچنین عدم هماهنگی وانضباط وجناح بندی ها درسپاه امام (ع) درپذیرش آتش بس موثر بود وگروه های مختلفی که با انگیزه های متفاوت درسپاه امام حضور داشتند(که درادامه به چند نمونه ازآن اشاره می شود)دروقوع این رخدادتاریخی،بسیارتاثیرگذار بودند.
عنصرسوم:یاران امام، شامل چندگروه بودند؛۱-شیعیان مخلص ۲-خوارج؛که نه به خاطر حب امام حسن(ع) بلکه به خاطر بغض با معاویه با اومی جنگیدند۳-عناصرسودجو ودنیا پرست۴- عناصر مردود وشکاک۵-تابعین ومزدوران؛که به تبعیت ازسران قبایل به جنگ آمده بودند.لذا انگیزه ی صحیح برای جانبازی وایثار وجنگ نداشتند.به طورکلی ملاحظه می شود که سپاه امام حسن (ع) السلام فاقد عناصر پیروزی بودوجنگ بااین شرایط به شکست قطعی حضرت منتهی می شد.
دورنمای جنگ
اگر امام حسن (علیه السلام ) آتش بس رانمی پذیرفت وبامعاویه می جنگید، باتوجه به شرایط مذکور شکست امام قطعی بودو شکست امام (ع) یعنی شکست اسلام ونابودی تمام تلاش های پنجاه ساله ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم )وامیرالمومنین (علیه السلام )ومسلمانان راستین.
ازنظر امام (ع)، وقوع یکی ازدوحالت زیر مسلّم به نظر می رسید:
الف:قتل ایشان توسط کسانی که درظاهر بااو بودند ولی درباطن سروسرّی بامعاویه داشتند؛واگر امام (ع) به دست اطرافیان خود به قتل می رسید؛شهادت او لوث می شد وهدف مطلوب حاصل نمی گشت .
ب:عفوملوکانه:شواهد نشان می دهد؛بعضی عناصر نفوذی خود فروخته وفریب خورده، اعلام آمادگی کرده بودند که امام را دستگیروبه معاویه تسلیم کنند.شیخ مفید(ره)دراین رابطه چنین می نویسد:”وکتب جماعه من رؤساءُ القبائل الی معاویه بالسمع والطاعه له فی السّرواستحثوا علی المسیرنحوهم وضمّنواله تسلیم الحسن (علیه السلام)الیه عند دنوهم من عسکره اوالقتل به“.گروهی از سران قبائل به معاویه نامه نوشتندوبه طورپنهانی خودرا فرمانبردار وسرسپرده ی اودانستند؛ومعاویه را برحرکت به سوی ایشان برانگیختند ومتعهدشدند؛ هرگاه سپاه معاویه به ایشان نزدیک گردید، امام را به معاویه تسلیم کنند ؛یااورابه قتل برسانند.اگرامام(ع) را به معاویه تسلیم می کردند ؛بعیدبه نظر می رسد که معاویه امام رابه شهادت می رسانید؛بلکه با یک وجهه ی حق به جانب، باکبر وغرور اعلام می کرد؛”اگرجدّاو(پیامبر) دیروز پدرم ابوسفیان را درمکه موردعفوقرارداد؛ امروز من معاویه ی فرزندابوسفیان اورا بخشیدم.همه گواه باشید که حسن بن علی رابرمن فضلی نیست”بدون شک چنین اقدامی که امام (علیه السلام) موردعفو ملوکانه ی معاویه قرارگیرد؛ضربه ی بسیار شدیدی برروح وروان شیعیان وارد می ساخت ؛به طوری که حتی نسل های بعد،احساس حقارت می کردند وهویت وعظمت خویش را نمی توانستند به سادگی بازیابند واگرامام (علیه السلام )درجنگ کشته می شد؛معاویه باغرور وارد کوفه می شد وعراق را به اشغال خود درمی اورد وبه کشتار عمومی وقتل عام بنی هاشم وشیعیان اقدام می کرد ونسل پیامبر(ص) وحافظان وحاملان وحی به کلی از بین می رفت.پس برای ایشان، راهی بهترازپذیرش آتش بس وجودنداشت.
دورنمای آتش بس
پذیرش آتش بس ازسوی امام حسن (علیه السلام )ازدوحالت خارج نبود:
۱-اگرمعاویه مواد پیمان رارعایت می کرد؛خصوصا که هنوز پایه های خلافت معاویه خیلی استحکام نیافته بود؛ وبرای تثبیت حکومت خویش آمادگی داشت که امتیازاتی را به امام (علیه السلام )بدهد. دراین صورت؛ تااندازه ای اهداف امام (علیه السلام) تامین می شد وزمینه ی مناسب برای احیای اسلام واحقاق حق، فراهم می گشت.
۲- اگرمعاویه پیمان رانقض می کرد. –که این کار راکرد_درآن صورت او به عنوان پیمان شکن معرفی می شد ویک نوع تنفر وانزجار عمومی نسبت به اوپدید می آمدوزمینه ی مناسبی برای قیام برضدمعاویه-نظیرخروج علیه عثمان-فراهم می شد.
بااین بررسی درمی یابیم که امام حسن (علیه السلام )برسر دوراهی جنگ وآتش بس قرار گرفته بود. باتوجه به دورنمای ترسیمی،درچنین شرایطی حاد وحساس، ایشان راه دوم رااختیار نمودند.زیرا امام، تابع تکلیف است وتکلیف او، حفظ وحراست ازاسلام عزیز است و اوباید باتوجه به مقتضیات زمان ومکان واوضاع سیاسی واجتماعی،موضعی صحیح درراستای تحقق اهداف عالیه ی اسلام اتخاذ نماید وکشتی طوفان زده ی امت رابه ساحل نجات هدایت نماید.درنتیجه امام (ع) بایک نرمش قهرمانانه آتش بسی رابه رنگ پیروزی برای حفظ اسلام ومسلمین درآن مقطع حساس تاریخ اسلام رقم زد.
۲ نظر
استاد سلام/سفیر شوشتر خبرهای حاج آقا رو همیشه بزن
حاج آقا احسنت
استاد من دانشجوی شما بودم
دروود بر شما