به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روزنامه هم میهن نوشت:
اینطور که باد میآید و شاخه میجنبد، دشمنان قسمخورده دولت به این نتیجه رسیدهاند که هیچکس نمیتواند مانعی جدی بر سر راه آنها باشد و این دولت هرچه داشته باشد چیزی به نام «اقتدار» ندارد. عدم اقتدار پاشنه آشیل دولت است.
دولت اگرچه در همین مدت کارهای کمی انجام نداده اما فایدهای ندارد. همین یک قلم بازگرداندن اساتید و دانشجویانی که به دلایلی اغلب سیاسی از دانشگاه اخراج شده بودند، کار کمی نیست اما این اتفاق، اتفاقی نیست که ۹۰-۸۰ میلیون ایرانی آن را با تمام وجود لمس کنند. اتفاقاتی از این دست زمان زیادی لازم دارد تا بخواهد تبعاتش را در جامعه نشان دهد.
مردم میخواهند شعار «فرق میکند رئیسجمهور چه کسی باشد» را در زندگی روزمرهشان ببینند، اما نمیبینند. حتی چیزهای سادهای که تحققشان خیلی چیز عجیبی نیست مشاهده نمیشود. نه از رفع فیلترینگ خبری هست، نه از ملغی شدن لایحه حجاب.
در عوض تا دلتان بخواهد چیزهای آزاردهندهای دیده میشود که تحملش فوق طاقت این مردم رنجدیده است؛ گرانی روزافزون، قطعی مکرر آب و برق، رجزهای گروههای تندرو، افزایش دیوانهوار قیمت دلار و مسکن و اجارهخانه، افقی که روزبهروز تیرهتر میشود و آیندهای که هیچکس نمیتواند به آن دل ببندد و خیلی چیزهای دیگر که جزو معضلات روزمره این مردم است.
در کنار اینهمه بگذارید اخبار نگرانکنندهای که شب و روز خیلیها را یکی کرده و بر نگرانیهای تکراریشان افزوده؛ قیمت بنزین که قرار است به چند برابر شدن همهچیز منجر شود، نامعلوم بودن وضعیت سیاسی کشور و توان ایستادگی رئیسجمهور در مقابل تندروها، جنگی که هر لحظه ممکن است رخ دهد و کل منطقه را به آتش بکشد، و… الخ. خب، در چنین اوضاعی که هیچ افق روشنی دیده نمیشود چه باید کرد؟
منظور این است که دولت چه باید کند؟ از دیگران که تقریباً هیچ توقعی نیست اما از دولتی که به هر حال اگر نیمچه امیدی هم باشد به اوست، چه توقعی میتوان داشت؟ این دولت آنقدر شعار وفاق و دوستی سر داده است که دیگر حتی رویش نمیشود با دیگران دعوا مرافعه راه بیندازد. دیگر شعار «عدهای نمیگذارند» هم جواب نمیدهد. مردم باور نمیکنند بعد از ۴۵ سال کسی در داخل حاکمیت باشد و از مناسبات قدرت بیخبر باشد. قطعاً رئیسجمهور پیش از آنکه حتی به وزارت کشور برود و برای شرکت در انتخابات نامزد شود، خوب میدانسته که چه موانعی بر سر راه اوست.
اصلاً به همین دلیل هم شعار وفاق سر داده و مدام گفته مملکت را با دعوا نمیشود اداره کرد اما حالا بعد از این همه اتفاقات عجیب و غریبی که در این چند ماه از سر گذراندهایم، باز هم میتوان چنین ادعایی را مطرح کرد؟ حالا وقتش نرسیده که بگوییم بله، مملکت را نمیشود با دعوا اداره کرد اما ظاهراً بدون دعوا هم نمیتوان اداره کرد؟ چیزی که این روزها همه آنهایی که از آقای پزشکیان حمایت کردند از ایشان توقع دارند؛ «اقتدار» است. پزشکیان هر جذابیتی که داشت رو کرد. دیگر کسی برای راه رفتن قیصری و عدم اعتنای ایشان به پروتکل، دلش غش و ضعف نمیرود.
شایعه تهدید به استعفای پزشکیان در مقابل آزار و اذیت جبهه تندرو هم یکی، دو بار جواب میدهد و والسلام. بعد از اینها چه؟ بعد از اینها به چه چیزی میتوان متوسل شد؟ بیایید تعارف را کنار بگذاریم. وقتی میگوییم از پزشکیان انتظار «اقتدار» داریم یعنی چه؟ اول اینکه بیتعارف به مردم بگوید چه چیزی را تحویل گرفته. این درست که سنت بدگویی از دولتهای قبلی با آمدن پزشکیان قطع شد اما مدافعان دولت قبل، از این رفتار پزشکیان بیشترین سوءاستفاده را کردهاند و مدام شایعاتی را مطرح میکنند که اگر پاسخ درستی به آنها داده نشود مردم چارهای ندارند جز آنکه حرفشان را باور کنند.
دوم اینکه، بعضی از اطرافیان رئیسجمهور حرفهایی میزنند که هیچ ربطی به روش و منش ایشان ندارد. با دشمنان نمیتوان کاری کرد اما با این خالهخرسها و دغلدوستان که میتوان صریح بود. یا خودشان را با تنظیمات کارخانه هماهنگ میکنند یا میروند پی کارشان.
سوم اینکه، پزشکیان با مردم صریحتر از اینها سخن بگوید. رئیسجمهوری که نتواند مشکل سادهای مثل رفع فیلترینگ را حل کند، در مقابل دیگر مشکلات چه میتواند کرد؟
۲۳۳۰۲