Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the gooya domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (این پیام در نگارش 6.7.0 افزوده شده است.) in /home/safirshu/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
شوشتر از زبان ابن بطوطه در قرن 7 هجری/توصیف مدرسه امام شوشترى – سفیر شوشتر
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Notice: Undefined variable: parents_count in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/afzoneha-breadcrumbs/widgets/DynamicBreadcrumbs.php on line 656

شوشتر از زبان ابن بطوطه در قرن ۷ هجری/توصیف مدرسه امام شوشترى


Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/safirshu/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

تستر براى ورود و خروج مسافرین یک در بیشتر ندارد و آن را دروازه «دسبول» (دزفول) مى‏نامند. «دروازه» در لغت آنان به معنى در است. درهاى دیگر این شهر بسوى رودخانه باز مى‏شود. در دو طرف رودخانه باغ‏ها قرار دارد و دولابها کار گذاشته ‏اند.

به گزارش سفیر شوشتر، ابتداى مسافرت ابن بطوطه در ۷۲۵ بود و او چون زادگاه خود را ترک گفت بیست و دو سال بیشتر نداشت و مسافرى بود بى‏ کس و گمنام؛ در ابتداى سفر حتى ابن بطوطه خود نیز تصور نمى‏کرد که پاى وى به اقصى نقاط ممالک اسلامى و بسیارى از سرزمینهاى غیر مسلمان (مانند چین و بیزانس و غیره) خواهد رسید و خاطرات مسافرت او مجموعه زنده‏ترین تصاویر دنیاى آن روز اسلام خواهد بو وی در کتاب خود در مورد شوشتر می نویسد:

سرانجام به شهر تستر (شوشتر) رسیدم که در قلمرو اتابک و سرحد بین دشت و کوهستان است. تستر شهرى بزرگ، زیبا، خرم، داراى پالیزهاى نیکو و باغهاى عالى است. این شهر محاسن زیاد و بازارهاى معتبر دارد و از شهرهاى قدیمى است که خالد بن ولید آن را فتح کرد. سهل بن عبد الله منسوب باین شهر مى‏باشد. نهر معروف بازرق گرداگرد تستر را فرا گرفته و آب آن بسیار مصفا و عالى است. این آب در روزهاى گرم تابستان بغایت سرد و خنک است و من رودخانه‏اى به کبودى رنگ آن ندیده‏ام مگر رودخانه بلخشان (بدخشان).

تستر براى ورود و خروج مسافرین یک در بیشتر ندارد و آن را دروازه «دسبول» (دزفول) مى‏نامند. «دروازه» در لغت آنان به معنى در است. درهاى دیگر این شهر بسوى رودخانه باز مى‏شود. در دو طرف رودخانه باغ‏ها قرار دارد و دولابها کار گذاشته ‏اند. عمق رودخانه زیاد است و محاذى دروازه دسبول، مانند بغداد و حله جسرى از کشتیهاى کوچک درست کرده‏ اند.

میوه در تستر فراوان است، خیرات و برکات این شهر بسیار و بازارهاى آن در خوبى بی مانند مى‏ باشند. در خارج شهر مزار متبرکى است که اهالى به زیارت آن مى‏روند و نذرهاى زیاد به آن جا مى‏برند. این مزار زاویه‏اى هم دارد که گروهى از دراویش در آن بسر مى‏برند و مى‏گویند که مزار مزبور قبر زین العابدین على بن حسین بن على بن ابی طالب (ع) است.

مدرسه امام شوشترى

در تستر در مدرسه امام شرف الدین موسى پسر امام صدر الدین سلیمان که از اولاد سهل بن عبد الله است منزل کردم. این شیخ مردى بود با مکارم اخلاق و فضایل بسیار و جامع بین مراتب دین و دانش. وى مدرسه و زاویه‏اى بنا نهاده که در آن چهار خادم به نامهاى سنبل و کافور و جوهر و سرور به خدمت مشغول بودند.

از این چهار تن یکى مأمور اوقاف و دیگرى کار پرداز و سومى خادم سماط و مأمور تنظیم برنامه غذا و چهارمى مأمور سرکشى به آشپزها و سقاها و فراشها بود.

من شانزده روز در این مدرسه ماندم نه نظم و ترتیب آن را در جائى دیده‏ام و نه لذیذتر از غذاهاى آنجا غذائى خورده‏ام. به هر کس به اندازه خوراک چهار تن غذا مى‏دادند. خوراک نوعا عبارت بود از برنج با فلفل که با روغن پخته بودند به اضافه جوجه بریان و نان و گوشت و حلوا. شیخ مزبور هم از حیث صورت و هم از جهت سیرت ممتاز بود. روزهاى جمعه پس از نماز در مسجد جامع منبر مى‏رفت و من که مجلس وعظ او را دیدم همه وعاظ دیگر که در حجاز و شام و مصر دیده بودم در نظرم ناچیز نمودند و از کسانیکه من به ملاقات آنها رسیده‏ام کسى را نظیر او ندیده‏ام. روزى در باغى از آن وى که در کنار رودخانه واقع است در محضر او بودم، فقها و بزرگان شهر حاضر بودند، دراویش هم از هر گوشه و کنار در آنجا گرد آمده بودند، شیخ همه را اطعام کرد و نماز ظهر را با جماعت بجاى آورد و پس به خطبه و موعظه پرداخت. پیش از آنکه شیخ به سخن آغاز کند، قاریان با آهنگهاى محزون و نغمه ‏هاى مهیج به قرائت مشغول بودند. شیخ خطبه را در نهایت سکون و وقار ادا مى‏کرد و سخن خود را با اشاراتى از فنون مختلف تفسیر و حدیث و غیره چاشنى مى‏ داد. پس از پایان موعظه از هر سو رقعه‏ ها به او فرستادند.

رسم ایرانیها بر این است که سؤالات خود را در رقعه‏ ها مى ‏نویسند و بسوى واعظ مى ‏اندازند و او یکایک پرسشها را پاسخ مى‏دهد. شیخ رقعه‏ ها را در دست جمع مى‏کرد تا در پایان سخن یکایک آنها را بر گشود و جوابهاى بسیار بجا و مناسب داد. در این هنگام وقت نماز عصر فرا رسید و او به نماز پرداخت مردم هم اقتدا کردند و پس از نماز هر کس به خانه خود رفت.

مجلس این مرد مجلس دانش و وعظ و برکت بود و مردم براى توبه در محضر او بهم سبقت مى‏جستند و او از توبه کنندگان پیمان مى‏گرفت و سرشانرا مى‏تراشید. آن روز پانزده تن از طلاب بصره و دو تن از عوام تستر براى توبه در محضر او آمده بودند.

بیمارى ابن بطوطه در شوشتر

در این شهر دچار عارضه تب شدم و این بیمارى هر کس را که در موسم گرما وارد تستر شود گریبانگیر مى‏گردد، درست مثل دمشق و سائر شهرهائى که آب و میوه فراوان دارند. همراهان من نیز دچار این عارضه شدند و از جمله آنان شیخى به نام یحیى خراسانى وفات یافت. شیخ موسى وسایل تجهیز و دفن و کفن او را فراهم آورد و بر جنازه او نماز خواند. یکى دیگر از همراهان نیز که بهاء الدین ختنى نام داشت و هنگام مسافرت من هنوز در تستر بود پس از رفتن من وفات یافت.

در مدت بیمارى به خوراکهائى که در مدرسه مى‏پختند میل نداشتم. فقیه شمس الدین سندى که یکى از طلاب آن مدرسه بود سخن از خوراک مخصوصى به میان آورد که من هوس کردم از آن بخورم و قدرى پول دادم تا او تهیه کند. این موضوع به گوش شیخ رسید و بسیار بر وى گران آمد و به من گفت چرا این کار را کردى و چرا به خدام نگفتى تا هر چه میل داشتى فراهم کنند؟ آنگاه خادمان را فراخواند و فرمود هر چه از انواع غذا و شیرینى مورد تمایل من باشد تهیه کنند و در این باره تأکید فراوان نمود. خداوند جزاى خیرش دهاد

منبع:رهیاب

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://safirshushtar.ir/?p=2179

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: